مصاحبه دکتر هادی خانیکی با روزنامه شرق به مناسبت یک روز در تقویم: روز خبرنگار
سهشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۴۶١٩
نسترن فرخه؛ خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق: شاید هیچوقت تصور این روزها را نمیکردیم؛ روزهایی که خالی ماندن صندلی یک همکار در تحریریه روزنامه برایمان به صحنهای تکراری تبدیل شود، سیستمی که ماهها خاموش مانده و کیبوردی که صدای دکمههایش را نمیشنویم. شاید هرگز به مخیلهمان هم نمیرسید که هرروز را با خبر بازداشت یکی از همکارانمان شروع کنیم و سهممان از تمام علاقه به نوشتن در روزنامه به انتظارهای بیجواب برای آزادی نیلوفر حامدی و الهه محمدی ختم شود. این روزها عرصه برای نوشتن خبرنگار و روزنامهنگار تنگتر شده و برای همین ماندن در این حرفه با دشواریهای بیشتری همراه شده است. گزارش پیش رو، گفتوگو با دو پیشکسوت از اهالی رسانه است که سالها کار در این حوزه را دیدهاند و تجربه فضاهای مختلف دولتها را بهخوبی در خاطر دارند. اکنون آنها از این دوره میگویند؛ یکی از آنها هادی خانیکی است که باور دارد روزنامهنگاران و خبرنگاران در موقعیت مظلومانهای قرار گرفتهاند و دیگری بهروز بهزادی است که تأکید دارد با پایبندی به اصول حرفهای رسانه نباید از آن عقب کشید.
روزنامهنگاران و موقعیت مظلومانه آنها
بدنه رسانه هرروز نحیفتر از قبل میشود، این باور بسیاری از پیشکسوتان حوزه رسانه است؛ موضوعی که هادی خانیکی استاد سرشناس رشته ارتباطات به دلیل سالها فعالیت در این حوزه شاهد برخی محدودیتها برای خبرنگار، روزنامهنگار و رسانه بوده است. او در بخشهایی از گفتوگو با «شرق» همچنان به اهمیت گفتوگو در جامعه حال حاضر اشاره دارد؛ چیزی که شاید برخی به آن چندان امیدوار نباشند. میگوید: «هرچقدر امکان فعالیت رسانهها بیشتر باشد، به همان اندازه باب گفتوگو هم بیشتر باز میشود و با همین معیار است که میتوان وضعیت یک جامعه را موردسنجش قرار داد». بین صحبتهایش یک چیز ملموس است؛ اینکه ما از تحولات حرفه رسانه در دنیا عقب ماندهایم و اضافه میکند: «رسانه را با دو معیار باید ارزیابی کرد، یکی با تحولاتی که در دنیای ارتباطات به وجود آمده و همچنین در ارتباط با نهادهای داخلی دیگر که مکمل، تقویتکننده یا تضعیفکننده نقش رسانهها هستند. باید این نکته را بهخوبی در نظر بگیریم که نقش رسانه در جایی که جامعه مدنی ضعیف است، ضعیف میشود. درهرحال رسانهها وضعیتی دارند که بیشباهت به مرغ عزا و عروسی نیست. یعنی از یکطرف هر اتفاقی در نهادهای رسمی میافتد، هر کوتاهی و قصوری در حوزه حکمرانی اتفاق میافتد، اول به سراغ رسانهها میآیند و از طرف دیگر جامعهای که خواستگاه و مطالبات انباشتهشده فراوان و اعتراض و انتقادهایی هم دارد. وقتیکه مردم انعکاس آن اعتراض و انتقادها را در رسانه آزاد، مستقل و غیردولتی نمیبینند، نسبت به همان رسانهها معترض میشوند، یعنی رسانهها در میانه دو رقیب قدرتمند، مردم و سیستم حاکمیت قرار میگیرند». اولین قربانی در جریان محدودیتهای رسانه، خبرنگاران یا روزنامهنگاران هستند؛ ماجرایی که منجر به بازداشت تعدادی خبرنگار در یک سال گذشته شد و نیلوفر حامدی و الهه محمدی هم یکی از همین تعداد هستند. خانیکی با توجه به محدودیت غیرقابلتحمل که عرصه را هرروز برای روزنامهنگاران و خبرنگاران تنگتر میکند، از واژه موقعیت مظلومانه یاد میکند و میگوید: «بهطورکل خبرنگار واقعاً در موقعیت مظلومانهای قرار دارد، درواقع هم امنیت شغلیشان در معرض خطر است و هم امنیت حقوقیشان، با وجود تمام سختیها این گروه جزء مشاغل پرخطر هم قرار دارند. همه اینها در حالی است که مهمترین حوزه کار خبرنگار، روزنامهنگاری در بحران است. بحران هم فقط به موضوع سیل و زلزله مربوط نیست، کما اینکه موضوع سیل و نشست زمین هم مشمول همین تهدیدها میشود. بحران میتواند اشکال مختلف داشته باشد ولی اساساً در برابر تفکری که فکر میکند این روزنامهنگار و خبرنگار است که بحران و مسئلهای در جامعه ایجاد میکند و نه اینکه او تنها منعکسکننده آن است، شرایط متفاوت است. اصلاً آیا انتشار خبر در شرایط بحران کار خبرنگار است یا نه؟ این در حالی است که نمیتوان جامعه را بیخبر نگه داشت. اتفاقاً آن خبری که بهطور رسمی منتشر میشود، همان به جامعه هشدار و آموزش میدهد، حتی اگر اعتراض و انتقادی وجود دارد، وقتی اشکال دوری از خشونت به خود میگیرد و نقد و بررسی اصولی به وجود میآید که رسانه همراه آن باشد و رسانه همسو با جامعه جلو برود؛ بنابراین این محدودیتهایی که درباره آن صحبت میکنیم، به پیشفرض ما از فهم وجود رسانه در جامعه مربوط است که اصلاً اطلاعات دادن به جامعه باعث رشد جامعه خواهد بود یا نه؟ آیا پاک کردن صورتمسئله کار درستی است یا نه؟ اما وقتی نسبت به فعالیت رسانه سوءظن و بدگمانی وجود داشته باشد، هر کاری که روزنامهنگار انجام دهد، در چارچوب توطئه و یک سیاست خاص ارزیابی میشود. در کل فعالیت روزنامهنگار در چارچوبهای بدبینانهای ارزیابی میشود که گویا هر خبرنگار و روزنامهنگاری در اردوگاه غیردوستان قرار گرفته. ریشه این موضوع به درک نادرست از فعالیت حرفهای رسانه برمیگردد». خانیکی محدودیتهای جاری را مانع از پیشرفت درست جامعه میداند و اشاره میکند: «درحالحاضر موضوعی که باعث شده جایگاه خبرنگار و روزنامهنگار نگرانکننده شود، به ماجرای همین دو خبرنگار خوب کشور و پروندههای قضائی ایجادشده برای دیگر خبرنگاران برمیگردد و دال بر همین است که فضای کار در جهان چقدر تغییر کرده است. دیگر نمیتوان چیزی را پنهان کرد، باید روزنامهنگار منتقد را به چشم دوست در نظر گرفت. یکی از محدودیتهای کار روزنامهنگاری در ایران همین است که یا باید اطلاعرسانی به شکلی باشد که بخشی میپسندد یا اینکه اصلاً نباید انعکاس پیدا کند. شکل سومی هم وجود دارد اینکه ما امکان گفتوگو را فراهم کنیم، چون تعادل در یک جامعه از طریق گفتوگوهای اجتماعی آن شکل میگیرد، در این شرایط است که دیگر همهچیز از این شکل سیاه و سفید خود خارج میشود»