✍️ علی ربیعی (عضو هیات مدیره انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات)
🔹 ادوارد سعید به خاطر این عکس (پرتاب یک سنگ از مرز لبنان به اسرائیل) در معرض فشار لابی اسرائیل قرار گرفت تا از کرسی استادی در دانشگاه کلمبیا اخراج شود. به مثابه امری نهادینه شده، «جاناتان» رئیس وقت دانشگاه کلمبیا جانانه و مردانه به دفاع از سعید برخاست و با مطرح کردن فلسفه دانشگاه گفت: چه از دانشگاه میماند اگر امثال «سعید» اخراج شوند؟ -فکر میکنم جاناتان کول بود-. در حالی که صهیونیستهای ثروتمند، تامینکنندگان مالی دانشگاه بوده و سیاست عملی و علنی دولتهای آمریکا متکی بر دفاع سیاسی و نظامی بیملاحظه از رژیم اسرائیل هست.
🔹 البته این روزها، شرایطی مشابه همان وضعیت، پیش آمده است. برخی آکادمیسینها میترسند… میگویند اگر توئیت بزنیم به دفاع از فلسطین و علیه اسرائیل، ممکن است موقعیت آکادمیک ما در معرض خطر قرار گیرد… خانم «نضالالخیری» به کسانی که از آسیب دیدن موقعیت آکادمیک خود میهراسند الگوی مرحوم «ادوارد سعید» را مثال میزند که چگونه متهورانه، در جانب دیگر قضیه، موضع گرفت. در جانب شجاعت و دفاع شجاعانه و در همان حال عالمانه از حقیقت:
Academics: I don’t want to Tweet about it, it might hurt my career. Edward Saïd on the other side.
🔹 اما من اینطور فکر نمیکنم: سنت «خود انتقادی» در غرب و آمریکا به خود خواهد آمد و این روزها را به عنوان «دوران شرم» طبقهبندی خواهد کرد. از قضا این را خود ادوارد سعید پیشبینی کرده و گفته بود حمایت نامشروط از همه اقدامات اسرائیل «آخرین تابوی آمریکا» است که مثل نژادپرستی و سیاهستیزی پشت سر گذاشته خواهد شد.
🔹 همینطور که به این عکس نگاه میکنم، ذهنم تداعی معانی میکند. برای برخی ایرانیانی که به علت «لج ملی» از اکنون و حال عمومی جامعه، حتی حمایت بیانی از فلسطین و موضعگیری در برابر ظلم آشکار و نسلکشی بیرحمانه صهیونیستها _با حمایت مالی و نظامی همه قدرتهای غربی_ ندارند و در انباشتی مزمن شده از مسائل منفی، قدرت ایستادن در سمت حقیقت را از دست دادهاند. تاسف میخورم و ناامیدکنندهتر از آن، شنیدن صداهای برخی ایرانیان است که حتی داغتر از یهودیهای غیرمتعصب در کنار مواضع صهیونیستها، خواهان حمله به ایران میشوند؛ برای این افراد نیز، افسوس انسانیت از دست رفته میخورم.
در این میان، آن چیزی که مایه تسلای خاطر است، وجدان بیدار جامعه ایرانی است که به گواهی تاریخ نشان داده در بزنگاههای حساس بشری، حقیقت انسانی را در پای «لج» قربانی نخواهد کرد و از آزمون زمانه همواره پیروز برآمده است.
🔹 در امتداد تداعی ذهنم، وقتی به رفتار «جاناتان» رئیس دانشگاه کلمبیا میاندیشم، بیاختیار به یاد استادانی میافتم که هر روز به بهانه یک امضاء حمایتی یا یک توییت درباره آنچه به حق میدانند، اخراج و بیپناه در جامعه رها میشوند. و این در حالی است که برخی مسئولان وزارت علوم و رؤسای دانشگاههای ما حتی برای اخراجها هورا هم میکشند و تلختر آنکه، خود آنها نیز ابزار تصفیه و تسویه حسابهای سیاسی کودکانه شدهاند. این استادان، نه تنها از حقوق اساسی و انسانی خود، بلکه از حقوق شهروندی هم محروم شده و در آینده نظام اداری ایران هم جایگاهی نخواهند داشت. با تعدادی از این اخراجیها مراوده دارم و نیک میدانم برخی از آنها، هم خود و هم خانواده عزتمندشان در زیر فشارهای زندگی درماندهاند.
🔹 حتی بدتر از دوره بورسیهسازی و بازی برای ورود ناعادلانه اعضای علمی، تداوم برنامه اخراجها و بازنشستگیهای اجباری و… سرمایههای انسانی در ساحت علم به ویژه علوم انسانی، این دوره در تاریخ حیات علمی دانشگاهی به «عصر سرکوب عقیده در علم، به خصوص علوم اجتماعی انتقادی» موسوم خواهد شد.