به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، عضو هیاتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی در مراسم بزرگداشت روز ملی مشهد که با عنوان مشهد و ارتباطات میان فرهنگی، شامگاه گذشته ۱۰ دیماه در فرهنگسرای جهاد دانشگاهی خراسان رضوی برگزار شد، با اشاره به بیماری خود اظهار کرد: تشکیل این جلسه آن چیزی است که من از آن به عنوان سرمایه سرطانی که ۱۰ ماه است میهمان ناخوانده من شده و نمیدانم تا چه زمانی میهمان من خواهد بود، نام میبرم. من هیچگاه به این میهمان ناخوانده بیحرمتی نکردهام چرا که آوردههای آن بیشتر از بُردههای آن برای من بوده است.
وی افزود: اینکه به سختی از پلهها به خاطر بیماری بالا میروم برای من مهم نیست. مهم این است که میبینم افراد و شخصیتهایی برای من به اعتبار همین سرطانی شدن من وقت صرف کرده و در این مراسم حضور یافتهاند. همچنین از دوستان و عوامل برگزارکننده این برنامه که اینجانب را از حاشیه به متن آوردند و این مراسم تقدیر را تدارک دیدند کمال تشکر را دارم. ادب حکم میکرد که در این مراسم حضور یابم وگرنه خود را در حد این تقدیر نمیبینم، چراکه بزرگانی در قید حیات هستند و نسبت به من در این خصوص اولویت دارند.
خانیکی تصریح کرد: خدا را شاکرم که در این ۱۰ ماه همنشینی با سرطان از پا نیفتادهام و توانستهام باب تازهای از ارتباطات را باز کنم و آن، این بود که مطرح کنم چرا این همه پنهانکاری در جامعه ما وجود دارد؟ چرا فرد بیمار باید از حتی نزدیکان خود پنهان کند که بیمار است؟ سرطان با دیگر بیماریها چه تفاوتی دارد؟ چرا انگ سرطان باعث میشود ما نتوانیم حتی درمان خود را انجام دهیم؟ این کار را به عنوان یک وظیفه به کار بردم و جا دارد اول شاکر باشم به درگاه خداوند که تعیینکننده سرنوشت انسان است و بعد از همه نزدیکان و خانواده که به عنوان یک حلقه بزرگ در خانواده کوچک من توانستند باری از بیماری من را به دوش بکشند. سپاس بعدی من از دوستان است که دعا و لطف آنان نشان داد که هنوز در جامعه زندهای به سر میبریم.
این استاد علوم ارتباطات ادامه داد: در این دوران بیماری به قدری از دوستان و اطرافیان خوبی دیدم که فهمیدم جامعهای با این سطح از همبستگی و عواطف پاک، جامعهای است که فرونمیپاشد، گرچه تهدیدات جدی در برابرش وجود دارد.
وی اضافه کرد: چهارمین عاملی که توانستم از این مراحل بگذرم این بود که بر اساس باورهایم سعی کردم خود را تسلیم این بیماری نکنم. در واقع آنچه من انتخاب کردم این است که بالاخره مرگ یک روز به سراغ انسان خواهد آمد. برخی شجاع هستند و برخی شعور ترسیدن ندارند. من از جمله کسانی هستم که شعور ترسیدن ندارم که این به معنای شجاع بودن من نیست بلکه با توجه به وضعیت من است.
گفتوگو هم راهحل و هم مساله است
این استاد علوم ارتباطات تصریح کرد: من آن سیری را که از سیانور زیرزبان و اسلحه به کمر تا آخرین کارم در تغییرات جامعه جدید ایران ابراز کردم این است که گفتوگو هم راهحل و هم مساله برای جامعه است؛ راهحلی است که اگر بخواهی آن را ارائه دهی میگویند مساله است و باز دوباره کنار آمدن و تسلیم شدن و همهچیز را تنها از طریق حکومت حل کردن. اما آن گفتوگویی که من به آن رسیدهام یک کنش، تجربه و گشودگی در برابر انسداد و توانمندی در برابر ناتوانی است.
وی ادامه داد: زمانی که به زندان افتادم ۱۹ سال داشتم و زمانی که چریک شدم ۲۳ سال داشتم. لذا از باب محافظهکاری و عافیتجویی نیست که میگویم گفت وگو راه حل است، در حالیکه مساله هم هست. اگر بتوانیم مساله را حل کنیم به راهحل رسیدهایم. اولین چیزی که اساس قدرت و سیاست میخواهد این است که راهحل را ارائه کنید اما تجربه من میگوید که فهم خود را از مساله به اشتراک بگذاریم. اگر مساله مشترک داشتیم آنگاه میتوانیم بگوییم به راهحل مشترک میرسیم وگرنه مسالهای که ندانیم این بیماری سرطان است یا یک نارسایی گوارشی که با چای نبات درمان میشود آنگاه به چه درمانی میخواهیم تن بدهیم.
ارتباطات میان فرهنگی ۵ مولفه دارد
خانیکی در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به موضوع نشست بیان کرد: در خصوص ارتباطات میان فرهنگی و اینکه مشهد در این میان کجاست و ما در برابر مشهد کجا هستیم، چند نکته را میگویم. ابتدا اینکه گفتوگوی میان فرهنگی
مفهومی فراتر از ارتباطات میان فرهنگی دارد. ارتباطات میان فرهنگی پنج مولفه دارد. اول اینکه درک واقعی افراد و جریاناتی که متفاوت میاندیشند در سطوح بین الاشخاص، بین الاذهان، بین گروهی و بینالمللی چگونه ممکن است؟
عضو هیاتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: در شهری حضور داریم که به خاطر وجود امام هشتم (ع) مسافران و مهاجران زیادی دارد، اما ما با این مسافران چگونه برخورد میکنیم؟ در این رفتار با هم متفاوت هستیم. این درک واقعی زمانی شکل میگیرد که ارتباطات میان فرهنگی شکل بگیرد. دوم اینکه بدانیم در صورت عدم درک متقابل و احترام متقابل ما چه مسائلی رخ میدهد. اول عدم مداراست و دوم اینکه تحمل دیگران سخت خواهد شد. لذا اگر بخواهیم کسی را تحمل کنیم مدارای سلبی داریم و نمیتوانیم با هم زیست مشترکی تعریف کنیم و خلق معنایی داشته باشیم.
وی با بیان اینکه منازعه نهایتاً به جنگها منجر میشود، عنوان کرد: منشور تشکیلدهنده یونیسف این است که جنگها در ابتدا در اذهان شکل میگیرد و سپس در جامعه فعلیت پیدا میکند. پیشفرضها است که جنگ را سامان میدهد و ما میدانیم که در دنیای وضعی پیشفرضهای ما متعارض و متفاوت است.
خانیکی خاطرنشان کرد: سومین مولفه این است که چه نوع ارتباطی را در جوامع چند فرهنگی، جوامع متکثر و در فرآیند جهانی شدن ارتباطات و رسانهای شدن همه ابعاد جامعه باید داشت. امام موسی صدر یک نوجوان شیعه است که از قم به لبنان میرود؛ چرا امام موسی صدر میتواند به آن جامعه ورود پیدا کند؟ چون نصیحت نمیکند و حرف نمیزند، بلکه وقتی متوجه میشود در محله مسلمانان کسی از بستنی فروش مسیحی بستنی نمیخرد، سراغ او میرود و بستنی میخورد که این بستنی خوردن او یک نمونه ارتباط میان فرهنگی است.
در دوران حجیت ظن زندگی میکنیم
این استاد علوم ارتباطات اظهار کرد: بزرگان مشهد و خراسان چگونه میاندیشیدند؟ فردوسی چگونه میاندیشید؟ شیخ طوسی چگونه رفتار میکرد؟ شفیعی کدکنی اشاره زیبایی دارد که میگوید: در زمان شکوفایی تمدن ایرانی و اسلامی حجیت علم بود، لذا همه از جمله فردوسی، بیرونی، خیام و… در قله بودند، اما دوران ما دورانی است که در حجیت ظن هستیم و از پندار و گمان هم گذشته و به بدگمانی رسیدهایم. مبنای فرهنگ و تمدنی که به بدگمانی باشد با مبنای ارتباطات که بر اساس دانش باشد کاملا متفاوت است.
وی تصریح کرد: در دورانی به سر میبریم که همسایگی در جهان چند فرهنگی است. ما با این موبایل که در جیب داریم، با کسانی که دورتر هستند در یک جهان به سر میبریم. در اینجا اگر پیش فرضها را در پذیرش جهان متکثر بنا نکنیم نمیتوانیم ارتباطات میان فرهنگی داشته باشیم.
خانیکی افزود: در مطالعات اخیر همه پژوهشهای ملی ۲۴ گانه را که در ۳۰ سال گذشته انجام شده مرور کردم. از میان مولفههایی که در جامعه رخ داده میتوان همه را در یکی خلاصه کرد و آن، این است که ما با جامعهای متکثر و متفاوت روبرو شدیم که رفتارهای مدنی آن ضعیف است. رفتارهای مدنی را نیز نمیتوانند نهادهای آن تقویت کنند.
عضو هیاتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی بیان کرد: خلاصه مولفه پنجم این است که آیا کنشگران حوزه فرهنگ، همسایگانی هستند که قادر به فهم تفاوتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باشند و در عین حال بتوانند یک هاضمه مشترک فرهنگی بگویند؟ اگرچه کنشگر سیاسی هستم ولی میگویم آنچه سیاست را راهبری میکند در درجه اول فرهنگ و جامعه هستند که هر دوی اینها به سیاست سو میدهند و در آنجا با همه اختلاف سیاسی میتوانند فضایی را ترسیم کنند که با یکدیگر کار کنند؟
مشهدی که به آن تعلق دارم…
وی ادامه داد: خلاصه کلام من این است که ارتباطات میان فرهنگی و بالاتر از آن، گفتوگوی میان فرهنگی ما را به این دعوت میکند که از غریبههایی که وجه مشترکمان کینهورزی است به سمت فهم و به رسمیت شناختن برسیم که میتوان آن را کشف کرد. این در فضای مشهد وجود داشته که میتوان آن را کشف و بازسازی کرد.
خانیکی خاطرنشان کرد: مشهدی که من به آن تعلق خاطر دارم، مشهدی است که در حافظه تاریخی آن شهروندانش توان ارتباطی و قدرت گفتوگو داشتند. مدارا در حوزه سنت وجود داشته که از آن دور شدهایم و این از فضاهای گم شده مشهد است. با اینکه یک کنشگر سیاسی هستم اما به سه دلیل زیارت، دیدن مادر و رفتن به انتشارات امام و پردیس کتاب فعلی به مشهد میآیم. آن شهری که در جوانی و نوجوانی من بود، این است که حوزه عمومی دارد، ارتباطات انسانی دارد و هویت شهروندی دارد.
این استاد علوم ارتباطات عنوان کرد: در برابر آن به عنوان یک محقق مطرح میکنم که شهر غیر ارتباطی چیست و دارای چه معیارهایی است. شهر غیر ارتباطی، شهری بدقواره است که در معرض رشد ناموزون، نامتوازن و ناهمزمان با علائم اختلال رفتاری شهروندان قرار دارد؛ یعنی در ترافیک و پیادهروی و دور زدن و… عدم رضایت دیده میشود ذهنیتی که شهر غیر ارتباطی دارد آماده ستیز و سرشار از بدگمانی است، انگار شهروندانش مالباختههای اجتماعی هستند و انگار سرمایههای اجتماعی خود را از دست دادهاند. انگار شهروندانش امید را از دست داده در این شهر طبیعی است که بار تاریخ خود را به دوش نمیکشند. میراث بر فضاهایی که در تاریخ بوده نیست، یک شهر چند پاره است که تضادش بین درون و برون است.
وی با بیان اینکه مشهد عوالم نامتجانس دارد، تصریح کرد: این شهر دنیاهایی دارد که با هم همخوانی ندارد. بیرونی رسمی و پرتکلف دارد و درونی متناسب با سلایق غیر رسمی. آنچه در زیر پوست مشهد است با آنچه روی آن است کاملا متفاوت است. در چنین شهری است که شهروند حس تعلقش به محیط تضعیف میشود. مشهد استعداد این را دارد که شهر ارتباطی باشد؛ شهری که در عین حال اینکه شهری زیارت است، میتواند شهری سنتی، ایرانی، مدرن، جهانی و حتی شهر شبکهای باشد که از تو در توی اینها شهری ارتباطی درآید.
خانیکی عنوان کرد: کسانی که تجربه مدیریت شهری دارند میتوانند ببینند که ناشناختگی، بار اقدامات شهری را بالا میبرد. شهر بیشتر از اینکه ساخت کالبدی باشد که مردم در آن زندگی میکنند بازنمایی رابطه حکومت و مردم و نحوه سامان دادن به زندگی جمعی و فهمی که از انسانهاست. مشهد بیشتر از اینکه شهر تلفیقی و بیشتر از آنکه بناها و ساختمانی باشد، یک متن خواندنی است و باید این متن را خواند و برای خواندن آن باید یک چشم بینا و یک گوش شنوا داشت. شهر اگرچه با ساکنان خود حرف میزند، ما نیز باید با شهر صحبت کنیم و صحبت ما اینگونه است که به صداها و حرفهای نشنیده و قیافههای ناامید و پژمرده توجه و به آن امید دهیم و در صدد احیاء آن باشیم.