گزارش نشست «خوانش فرهنگی– روانی از پاکی و آلودگی با تأکید بر آراء کریستوا، داگلاس و ارتنر»

انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات (دفتر استانی اصفهان)، گروه علوم اجتماعی و انجمن علمی روانشناسی دانشگاه اصفهان در روز یکشنبه سی‌ام مهرماه میزبان آقای علی خسروی (دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی و پژوهشگر) و دکتر ثریا معمار (استاد جامعه‌شناسی دانشگاه اصفهان) بود. این نشست تخصصی با موضوع “خوانش فرهنگی–روانی از پاکی و آلودگی با تأکید بر آراء کریستوا، داگلاس و ارتنر” برگزار شد که ابتدا آقای علی خسروی به طرح مباحث نشانه­ شناختی و آراء کریستوا در رابطه با چیستیِ پاکی و آلودگی پرداخته و در ادامه دکتر ثریا معمار آراء داگلاس و ارتنر درباره آلودگی را مطرح کرد.

خسروی در ابتدا این سه اندیشمند را دارای تفکر بینا رشته‌ای معرفی کرد که مباحثشان از روانکاوی تا نشانه­ شناسی، انسان­ شناسی و مطالعات فرهنگی را شامل می­ شود و خاطرنشان ساخت که انتخاب بررسی موضوع آلودگی در آراء داگلاس، کریستوا و ارتنر کاملاً هدفمند بوده و این انتخاب بنابراین دلیل است که این سه اندیشمند هم ذیل مباحث نشانه­ شناسی نظریاتشان را پیش ­می­ برند و هم زیست کار عملی آن­ها نقطه ­به­ نقطه قابل ارجاع به چنین آرائی است. او در ادامه به بحث زبان و طرح دو رویکرد کلی در آن پرداخت. یکی مطالعه­ ی درزمانی زبان و دیگری مطالعه­ ی هم­زمانی زبان. مطالعه­ ی در­زمانی اجمالاً یعنی زبان را در گذار تاریخ مطالعه کنیم و این­که یک واژه در گذار تاریخی خودش چه دگردیسی­ هایی را تجربه کرده است. مطالعه­ ی هم­زمانی زبان یعنی زبان فارغ از تغییر و تحولاتی که برایش اتفاق می­افتد، ساختار ثابت و تکرار شدنی­ای دارد. سوسور از پیشگامان توجه به این رویکرد بود. طبعاً در بحث نشانه‌شناسی هم دو سنت عمده وجود دارد که بحث‌های کریستوا، داگلاس و ارتنر هم مبتنی بر این دو سنت است. یکی، سنت سوسوری است که زبان­شناسی ساختاری است و دیگری سنت پیرسی.

در ادامه­ی جلسه خسروی تعاریفی از نشانه‌شناسی ارائه داد. او ابتدا به امبرتو اکو اشاره کرد که نشانه­شناسی را مطالعه­ی هر آنچه می­داند که یک نشانه است. در مفهوم کلی­تر نشانه چیزی است که در زندگی روزمره با آن سروکار داریم. فهم و معرفت ما از همه­ی مسائل زندگی روزمره از مجرای نشانه هست که صورت می­پذیرد.

خسروی پس‌ازاین بیان کرد که سوسور زبان را به دو بعد تقسیم کرده است: الف) لانگ ب) پارول. لانگ را می‌توان به زبان ترجمه کرد و پارول را به گفتار. یکی دیگر از قواعد، اصل قطبیت و تقابل­های دوتایی است که از خلال این بحث مطرح شد. بعضی از این قطبیت­ها که میان همه ­ی زمان­ ها و مکان­ها مشترک است عبارت‌اند از: خود/دیگری. درون/برون. ذهن/عین. سوژه/ابژه و نهایتاً طبیعت/فرهنگ. این­ها دوگانه ­های تکرارشونده هستند. خسروی مباحث خود را از اینجا به بعد با آراء کریستوا ادامه می­دهد.

کریستوا در نظریات خود در مباحث روانکاوی از نشانه­شناسی مدد می­گیرد. فرهنگ از قواعد لانگ استفاده می­کند تا نظام ارزشی خودش را محقق سازد. مشخصاً در آراء وی راجع به پاکی و آلودگی به این نکته برمی‌خوریم که وقتی در فرهنگ گفته می ­شود: شیطان ناپاکی را می­ گستراند و این گزاره مکرراً در طول تاریخ تکرار می­ شود، خواهیم دید که شیطان با ناپاکی هم‌نشین شده است. با این استفاده­ی فرهنگ از اصل هم­ نشینی، نظام فرهنگیِ موردنظر به ما منتقل می­شود. فرهنگ با علم به اینکه انسان از قواعد جانشینی و هم­نشینی استفاده می‌کند نظام ارزشی خود را به وجود آورده و همه­گان به ازلی و ابدی بودگی آن عمیقاً معتقدند. اینجاست که بحث مطالعات فرهنگی اهمیت پیدا می­کند. کریستوا در کتاب «قدرت­های وحشت» به بیان سیر آلوده­ انگاری چیزها می­ پردازد با پاسخ به این سؤالات که چه سیری طی می­ شود که در فرهنگی جسد یا خون‌آلوده تلقی می­ شود؟ کریستوا بر آن است که هیچ‌چیزی به‌خودی‌خود آلوده نیست؛ همه‌چیز از جانب فرهنگ و با استفاده از نشانه­ هاست که آلوده تلقی می­ شوند. کریستوا در کتابش می‌خواهد بگوید چطور این فرایند اتفاق می‌افتد.

یکی از تقابل ­های اساسی که در زبان وجود دارد تقابل درون و برون است. گویی روان آدمی به این قطبیت نشانه­ شناختی که در زبان وجود دارد تن می­دهد. خسروی با اشاره به سه مرحله­ ی تحول کودک ازنظر لکان، به این نکته اشاره می­ کند که ازنظر کریستوا مرحله­ ی یکپارچگی قبل از تولد رخ­ می­دهد. در مرحله­ ی کورایی کودک این تصور را دارد که با مادر یکی است؛ اما بعد از تولد وارد این تصور می­ شود که مستقل از مادر است؛ اما ناگزیر است برای سوژه بودن به این جدایی تن دهد؛ بنابراین برای سوژه ­بودگی به قطبیت درون/برون و من/دیگری گردن می­نهد. نشانه و زبان است که او را اجبار می­ کند تا به قطبیت من/ دیگری تن بدهد و بپذیرد که چنین دوگانه­ ای وجود دارد. از این پس “من” هر آنچه سوژه بودن و مستقل بودنم را تهدید کند؛ آلوده می­انگارم و هرچه را مشخص نباشد درون است یا بیرون آلوده می­نامم؛ مثلاً خون مرزها را مخدوش می­کند؛ چون از درون بدن به بیرون می­آید و فرد در مورد آن بلاتکلیف است و با سؤال “این خون درون است یا بیرون؟” مواجه می­شود. پس ازنظر کریستوا، خون به‌خودی‌خود آلوده نیست؛ اما وقتی از سطح درون گذر کرد و مرزها را مخدوش ساخت، آلوده تلقی می­شود. روان ما برای حفظ سوژه بودنش نیاز به این قطبیت درون برون دارد. درون به معنای خود و برون به معنای دیگری است. هر چه این مرز را تهدید کند آلوده است و فرهنگ هم از این موضوع حمایت م ی­کند و حتی پا فراتر می­ گذارد و اموری را که مخدوش­ کننده­ ی قطبیت­ها نیستند را هم بر اساس مصالح خود، آلوده معرفی می ­کند و افراد بنا بر اعتمادی که به چارچوب­های فرهنگ دارند آن امور را آلوده خواهند دانست. اگر به ادبیات پیرس پایبند باشیم، چنین دال ­هایی به­صورت نمادین نشان­گر آلودگی می­ شوند. خسروی بیان می­کند که پیش­تر مذهب و امروزه بیش­تر هنر در معرفی “چیزهای آلوده” نقش ایفا می­ کنند.

در بخش دوم جلسه، دکتر ثریا معمار به بررسی آراء مری داگلاس و شری اُرتنر درباره­ی آلودگی پرداخت. ایشان ابتدا کتاب “پاکی و خطر” داگلاس را معرفی کرد که موضوعش تقابل پاکی و آلودگی است. داگلاس با مثال­ های گوناگون عینی در پی آن است تا ثابت کند پاکی و آلودگی بالذات نیست، بلکه در فرهنگ­ها برساخته می ­شود. همچنین در همین کتاب توضیح می­ دهد اشیاء و پدیده­ ها نسبت به­ هم می­توانند پاک یا آلوده تلقی شوند؛ مثلاً زن هندو نسبت به مرد هندو ناپاک تلقی می­شود. قواعدی هستند که جامعه و فرهنگ تمهید کرده تا امر مقدس را محافظت کند که داگلاس آن­ها را بیشتر در تورات جستجو کرده؛ مثلاً در مورد خوراکی­ها توضیح می­دهد که چه مواد غذایی را تورات قدغن کرده است. وی می­گوید این قوانین امور مقدس را از هتک حرمت محافظت می­ کنند. در حقیقت قواعد، همچون حصاری گرداگرد امر پاک را فرامی‌گیرند و از پاکی محافظت می­ کنند. داگلاس همچنین نسبت آلودگی و ناپاکی را با امر خطرناک برای ما نشان می­ دهد که در حقیقت امری آلوده و برابر با خطر تلقی می ­شود. داگلاس همچنین به تابو و قدغن کردن­ها نیز می ­پردازد. هم­زمان با ارتکاب رفتار نابهنجار، نوعی اضطراب و هراس به وجود می­آید به ­گونه­ ای که انسان به شکسته شدن موقعیت عادی آگاه می ­شود و این حالت، موقعیتی تنش ­زاست و منجر به بحران می­ شود. مرز درون/بیرون شکسته می­ شود و آنچه بهنجار تلقی می­ شده تبدیل به امر نابهنجار می­ شود. همچنین داگلاس بیان می­ دارد که مناسک نمادین در فرهنگ­ ها برای کاهش تنش حاصل از چنین موقعیتی و زدودن ناپاکی به وجود آمده است. ما به‌صورت نمادین در زنجیره­ی دال­ها امری را پاک و امری را ناپاک و آلوده می­دانیم و خودمان هستیم که به لحاظ فرهنگی این نمادها و زنجیره­ها را ایجاد کرده­ایم، اما طی دو مرحله آن منشأ ناپاکی را از بین می­بریم تاجایی­که به امری ازلی و ابدی بدل می­شود و همیشه در زندگی ما خواهد بود. اول امر ناپاک را بیرون از خود تصور می­کنیم و بعد آن ریشه­ های اتصال آن به امر انضمامی را قطع می­کنیم؛ گویی همیشه و از ازل این امر ناپاک بوده است.

در ادامه دکتر معمار به بحث راجع به نظریات شری اُرتِنر پرداخت. ارتنر در سال 1974 رساله­ای تحت عنوان “آیا نسبت زنان به مردان نسبت طبیعت به فرهنگ است” را نوشت. مهم­ترین تقابلی که اورتنر مطرح می­ کند و در همه­ ی جوامع هم قابل ردیابی است، بحث زن و مرد و جایگاه پایین­ترِ زن نسبت به مرد است. زن نماد طبیعت است و همواره با چیزهایی که در هر فرهنگی بی‌ارزش تلقی می­ شود هویت پیدا می­کند. زن بخشی از طبیعت انگاشته شده است. زنان موجوداتی طبیعی، فرودست و وابسته به مرد و ملازم سرکوب در نظر گرفته می­ شوند؛ اما چرا زن نماد طبیعت است؟ بدن زن با زندگی طبیعی آمیخته است. زن، توانایی بارداری، وضع حمل و شیردهی دارد، از بچه ­اش مراقبت می­ کند و این تبدیل به‌قاعده می­ شود. زن به خاطر مکانیسم بدنش با امور خانه درگیر می­ شود و اینجا تقابل بین عرصه­ ی خانوادگی و عمومی شکل می ­گیرد؛ بنابراین زنان به‌منزله‌ی موجوداتی معرفی می ­شوند که لایه­های پایین ­تر جامعه را به خودشان اختصاص می ­دهند و به لحاظ اجتماعی تجزیه‌شده و پاره ­پاره­ اند. در مقابل مردان هستند که روابط فراخانوادگی دارند، به لحاظ اجتماعی بالاتر هستند و علایق عام­گرایانه دارند. مردان مظهر فرهنگ و خلاقیت شده­اند. مردانگی شکل تکامل‌یافته‌ی زنانگی است. همچنین ارتنر اشاره می­کند که زن در تلاش برای فرهنگی شدن، تقابل فرهنگ و طبیعت را به هم می­زند و در چنین معادل ه­ای نه طبیعت است و نه فرهنگ، درعین‌حال هردوی آن‌ها هم هست. براثر چنین وضعیتی زن تحت استیلای مرد قرار می­گیرد چراکه مدام از سوی فرهنگ پس‌زده می­شود و به‌سوی طبیعت رانده می­شود.

نشست دو روزه­ ی تخصصی «روانکاوی و نظریه­ی اجتماعی» با پرسش و پاسخ شرکت ­کنندگان و سخنرانان در مراسم روز یکشنبه به کار خود پایان داد.

گزارش از: زینب چنگیزی

مطالب مرتبط

آخرین مطالب

برچسب ها

آب آموزش آینده‌پژوهی اخراج اساتید دانشگاه ارتباطات بین‌المللی ارتباطات سلامت اسلایدر اعتراضات ۱۴۰۱ افغانستان انجمن جامعه‌شناسی ایران ایمان واقفی حلقه مطالعاتی نقد و بررسی متون شهری دکتر اصغر ایزدی جیران دکتر افسر افشاری نادری دکتر حسین امامی دکتر حسین پاینده دکتر شیرین احمدنیا دکتر عباس قنبری باغستان دکتر عباس کاظمی دکتر عبدالله بیچرانلو دکتر علی ربیعی دکتر فردین علیخواه دکتر محمد امین قانعی راد دکتر محمد مهدی مولایی دکتر مسعود کوثری دکتر مقصود فراستخواه دکتر منصور ساعی دکتر نعمت‌الله فاضلی دکتر هادی خانیکی رسانه روابط عمومی روز جهانی آینده روز جهانی ارتباطات روزنامه‌نگاری زنان سلامت روان سلسله نشست‌های روز جهانی ارتباطات و روابط عمومی سیاست‌گذاری سینما شبکه‌های اجتماعی شهر صلح طرح صیانت فرهنگ فضای مجازی فلسفه برای کودکان فناوری مجمع عمومی عادی مجموعه نشست‌های علم، فرهنگ و ارتباطات در خدمت مهاجران افغانستان محیط زیست مردم‌نگاری مرضیه ادهم مهاجران نقد کتاب نوجوان همایش همایش اعتراضات، رسانه و فرهنگ همایش سلامت روان و رسانه همایش کنکاش‌‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران هنر هوش مصنوعی ورزش پایگاه خبری گلونی پدرام الوندی کارگاه آموزشی کرسی ارتباطات علم و فناوری یونسکو کرسی نظریه‌پردازی کرونا کودک گردشگری