«انسانشناسی دین به دنبال فهم رابطه انسان با امر متعالی و مقدس، از منظر باورها و مناسک، است. مناسک دینی که از ابعاد اصلی هر آیین و دین است محل تجلی باورها و عقاید هستند. از این رو، فهم و مطالعه این بخش از دین بسیار مهم و اساسی به نظر میآید. مناسک اولیه توسط بنیانگذار هر دین به مردم معرفی میشود، اما مناسک ثانویه به تدریج بر اساس شرایط جغرافیایی، قومی و فرهنگی در میان مردم شکل میگیرد. مطالعه و فهم این بخش از مناسک از موضوعات مهم و قابل بررسی در مطالعات انسانشناسانه است. با توجه به اهمیت دین و دینورزی در ایران، فهم ایران و فرهنگ ایرانی منوط به فهم دین و دینداری به ویژه فهم تشیع و مناسک مربوط به آن است. در این میان، با توجه به اهمیت حادثه کربلا و نقش تعیینکننده آن در تاریخ و فرهنگ ما، تأمل درباره مناسک شکل گرفته حول این حادثه بزرگ ضرورتی دو چندان دارد. اما مطالعه این بُعد از دین در میان پژوهشگران حوزه دین و دینداری در ایران مغفول مانده و بیشتر در حد آسیبشناسی شیوه و چگونگی اجرای مناسک عزاداری و نقد مداحان باقی مانده است.
کتاب انسانشناسی مناسک عزاداری محرم: تغییرات مناسک عزاداری محرم (1393) که به همت انتشارات تیسا به چاپ رسیده، ماحصل پایاننامه کارشناسیارشد (1384) دکتر جبار رحمانی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی و دانشآموخته انسانشناسی است. انسانشناسی و جامعهشناسیِ مناسک عزاداری در میان شیعیان ایران و هند از حوزههای تخصصی اوست. مجموعه کتابهای انسانشناسی مناسک عزاداری محرم که به کوشش او ـ تا کنون پنج مجلد آماده چاپ شده است ـ از دیگر کارها و تالیفاتش در زمینه مناسک عزاداری محرم است.
این کتاب در پنج فصل به همراه پیشگفتار، مقدمه و کتابنامه در 296 صفحه تنظیم شده است. «مباحث این کتاب متمرکز بر قشرهای فرودست شهری با تاکید بر سبک جدید عزاداری جوانان و بر اساس اطلاعات در دسترس تا سال 1384 تالیف شده است.» (صص 18-19) اما «تحلیلها و نتایج آن هنوز قابل دفاع هستند.» (پیشگفتار) موضوع اصلی این کتاب بررسی گفتمان کربلا در اوضاع کنونی و قشرهای فرودست شهری و هدف و قصد نویسنده نیز نقد فرهنگی است. نویسنده در این کتاب تلاش کرده از منظر انسانشناسی دین با مفهومپردازی «گفتمان کربلا» یا «دستگاه امام حسین (ع)»، نامی که خود مردم بر این گفتمان نهادهاند، به توصیف و تحلیل مناسک عزاداری محرم بپردازد.
نویسنده در فصل نخست با نگاهی کلی به مطالعات تشیع به مرور نظرات برخی از محققان مانند گیب، فیشر و بیمن پرداخته و گفتمان کربلا و اهمیت یافتن مناسک عزاداری را توضیح میدهد و بیان میکند که چگونه اصطلاح «گفتمان کربلا» را اقتباس کرده است. تلاش نویسنده بر این بوده که با استفاده از دو رویکرد دورکیم و گیرتز، کارکردهای اجتماعی این گفتمان، نقش آن در مسئله هویت اجتماعی، حل مسئله معنا و پیوند روحیات و سبک زندگی مردم با جهانبینی و نظام اخلاقیشان را توضیح دهد.
در فصل دوم، که شامل چهارچوب نظری است، دین به مثابه امر اجتماعی و نظام فرهنگی با مرور اجمالی درباره آراء و نظرات دورکیم و گیرتز در خصوص دین پرداخته شده و سپس به جمعبندی آن پرداخته و تلاش شده که در یک سطح از نظریه دورکیم و در سطح دیگر، از نظریه گیرتز برای بررسی موضوع استفاده کند.
در فصل سوم، نگاهی اجمالی به صورتبندی تاریخی گفتمان شیعه و مراحل شکلگیری آن و سپس مروری بر تاریخ مناسک مراسم عزاداری شده است. از نگاه نویسنده سفرنامههایی که توسط مستشرقان نگاشته شده به عنوان منبعی غنی از دادههای مردمنگارانه که هم نگاهی بیرونی به فرهنگ ایرانی دارد و هم موضوعاتی مانند مناسک عزاداری برایشان امری شگفتانگیز بوده، برای فهم جایگاه مناسک محرم در اجتماع ایرانی مهم هستند و در این فصل از آنها نیز بهره برده است.
فصل چهارم، به سیر تغییرات گفتمان کربلا به همراه شرایط جدید اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ناشی از انقلاب اسلامی پرداخته است. نویسنده ضمن توضیح تغییر شرایط و نسبت آن با تحولات در مناسک عزاداری محرم برای شرح دقیقتر و بهتر این مباحث با استفاده از پژوهش میدانی به چگونگی پیدایش چند مداح ستاره و واکنشهای جامعه به آنها میپردازد. فضای هیئتها و مفاهیم و نمادهای اصلی گفتمان کربلا مانند: عزاداری، اندوه و ماتم و حزن، اشک و گریه، علم و کتل و نخل، حیوانات نمادین، آب، عطش و تشنگی از دیگر موضوعاتی است که برای فهم اجتماع هیئتی با استفاده از مفهوم جماعتواره ترنر استفاده شده است. در انتهای فصل چهارم، نویسنده با توضیح ساختار معنایی، زبانشناختی و موسیقیایی گفتمان کربلا برای فهم صورتبندی امروزین این گفتمان و فرآیندهای تولید معنا در آن، نسبت این گفتمان را با حیات اجتماعی عزادارن و اخلاقیات و سبک زندگی آنها و همچنین گفتمان انتظار مورد بررسی قرار میدهد.
فصل پنجم و پایانی، مروری بر مباحث مطرح شده و ارائه نتایج تحقیق، مانند نسبت گفتمان کربلا با حیات اجتماعی و فرهنگی قشرهای فرودست و متوجه ساختن محققین مطالعات اجتماعی دین در ایران به زمینههای اجتماعی و فرهنگی دین است.
از نکات قابل تامل در این کتاب، توجه به مسئله انسانشناسی بومی است. نویسنده به لحاظ روششناختی -شرح مفصل در فصل سوم- معتقد است: «هنگامی که محقق خود یکی از منابع و مآخذ معتبر دادههای میدان تحقیق است.» تبارشناسی خود؛ استفاده از گفتوگو بر اساس نظر دیوید بوهم، در مطالعات دینی و فرهنگی انسانشناسی بومی بسیار حائز اهمیت است. انسانشناسان با توصیف و تحلیل فرهنگ به نقد آن هم میپردازد. در نقد فرهنگی، لازم نیست انسانشناس از فرهنگ غریبههای دوردست استفاده کند، بلکه میتواند با بررسی عرصهای از فرهنگ بومی، عرصههای دیگر فرهنگ بومی – و حتی غیر بومی- را نقد کند. بر این اساس، نگارنده در صفحههای پایانی کتاب با مبنا قرار دادن وضع دینی قشرهای فرودست شهری، گروههای نخبه (نخبههای سنتی و دینی و نخبههای نوین، یعنی روشنفکران) را نقد می کند.»