✍️ علی ربیعی،
عضو هیات مدیره انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات
اتفاقات غافلگیرکننده خیابانهای پاییزی امسال، این سوال را مطرح میکند که چرا نهادهای دولتی با غافلگیری مواجه شدهاند؟ این سوال پیش میآید که آیا اتفاقات و ذهنیتهای اعتراضی، یکشبه شکل گرفتهاند؟ آیا همه آنهایی که در خیابانها و دانشگاهها وجه نامتعارفی از رفتار سیاسی از اعتراض به تغییر رفتار تا خشونتهای براندازانه را نمایش داده و همه آن جمعیت میلیونی که پشت پنجرهها همدلی میکرد آیا همه از عوامل وابسته به خارج و یا تحت تاثیر عملیات روانی خارجی بوده و به یکباره شکل گرفتهاند؟ البته نگارنده به سوار شدن بر موج و هدایتهای خشونتآمیز از سوی رسانههای وابسته به بدخواهان ایران و سازمانهای اطلاعاتی آنها معتقد است.
هرچند بسیاری از مسئولان و نخبگان سیاسی از جناحهای مختلف، ناباورانه و غافلگیرانه با این پدیده خیابانی مواجه شدند، اما من معتقدم ساحت علم دچار غافلگیری نشد.
مروری بر برخی از مقالات علمی و ژورنالیستی، گزارشهای تحقیقی، سخنرانیها در اجتماعات علمی و نگرشسنجیهای متعدد در خصوص تغییرات ارزشی در این سالها، از سوی انجمنها و نهادهای تحقیقاتی (چه دولتی و چه غیردولتی) از قبیل ایسپا، برخی دانشگاهها، وزارت ارشاد، و حتی صدا وسیما حاکی است که در تمامی این نگرشسنجیها، تغییرات گروههای مرجع و نگرش مردم نسبت به آینده، میزان امید، شیب کاهشی سرمایه اجتماعی، از دست رفتن اعتماد به دولت، نهادها و بالا بودن اعتماد به خود در این میان (بنابر نظریات جامعهشناسی، وقتی اعتماد به ساختار سیاسی کاهش یافته و در مقابل اعتماد به خود از سطح بالاتری برخوردار باشد شاخص مهمی برای فهم امکان اعتراض به وضع موجود است)، نگاه منفی به آیندهای بهتر، احساس فساد بیش از هفتاد درصد (درصورتیکه در واقعیت، کنشهای فسادآمیز از درصد پایینتری برخوردار است و این امر هم نشانه وضعیت ناسالم رسانهای و رقابتهای سیاسی داخلی است) و موارد متعدد دیگر مورد بررسی قرار گرفته بود و در همه سنجشها، با گرایشها و دستگاههای مختلف با مقداری تفاوت اندک، بر وضعیت نگران کننده جامعه از نظر ذهنی تاکید شده بود. اعتبارسنجی رسانه ملی در سال ۱۳۸۸ توسط نگارنده که نشانگر کوچ مرجعیت رسانهای از داخل به خارج بود و همچنین موارد بسیاری از این دست پژوهشها، میتوانست در پیشبینی وضعیت کنونی مثمرثمر باشد.
از سوی دیگر، اقتصاددانان زیادی نسبت به عواقب عدم توسعه و پایین بودن متوسط نرخ رشد در چهار دهه اخیر، پایین بودن نرخ سرمایهگذاری، گسترش فقر، سقوط طبقه متوسط به دهکهای پایین و شکلگیری طبقه متوسط فرهنگی فقیر شده با زمینه چالشگری و همچنین سیاسی شدن اقتصاد با توجه به عدم حضور در اقتصاد جهانی هشدار داده بودند و از آثار تحریم در بی سامانی اقتصادی و فقدان سرمایهگذاری متناسب برای رشد اقتصادی ایران، بسیار بحث کرده بودند. مقالات و پژوهشهای متعدد در خصوص مقایسه ایران با کشورهای تازه صنعتی شده و کشورهای همسایه (و حتی کشورهای عقبمانده خلیج فارس که امروز مسیر تولید ثروت را به پیش بردهاند) انجام و علل آن بررسی شده است.
همچنین، متخصصان و پژوهشگران حوزه سیاست نسبت به عواقب ناامیدی از صندوقهای رای و بیثبات شدن جامعه بدون نهادهای میانه و میانجی، مکرراً هشدار داده بودند و پژوهشگران حوزه سیاست خارجی نیز با تاکید بر ضرورت واقعگرا بودن در جهان سیاست و ایستادن در جایگاه درست و تامین کننده منافع ملی بین منظومههای قدرت جهانی و نیز نگرانی از عدم بازگشت به برجام و افتادن در دام بازیهای سیاسی کشورهای رقیب، مقالات بسیاری نوشته بودند.
اعضای علمی و کنشگران محیط زیست نیز سالهاست زنگ خطر فرسودگی خاک و کمبود آب را به صدا در آوردهاند و از سیاستهای نادرست مبتنی بر منفعت ذینفعان در صنعت و سیاست تودهستایانه در بخش کشاورزی، سخن گفتهاند.
این روزها با شرایط پیشآمده، میتوان بیشتر به ارزش پژوهشها و تحقیقات پی برده و به سنجشهای علمی بها داده شود.
بیتردید بخشی از عدم درک و پیشبینی این اتفاقات، ناشی از کم اعتنایی و به چالش کشیده شدن علوم انسانی در سالهای اخیر است.
به نظر میرسد درست همانند همان جو کاهش اعتماد عمومی که در جامعه امروز وجود دارد، در بین نهادهای تصمیمساز و سیاستگذار نیز نسبت به نهادهای علمی وجود دارد که نتیجه آن بیاعتمادی نهادهای رسمی سیاستگذار به تحقیقات علمی است. بسیار مشاهده شده وقتی پژوهشهای علمی و نظرسنجیها، نتیجهای برخلاف سیاستهای مالوف به ویژه تودهستا حاصل میکنند، سیاستگذاران به جای توجه و تغییر سیاست، با تلخکامی همراه با تردید نسبت به پژوهشگر و نظام پژوهشی نگریسته و آن را نادیده میگیرند.
در روز پژوهش اولین سال ورود به قرن جدید، پاس بداریم پژوهشهایی که انجام گرفت، نوشته شد اما دیده نشد. وقایع اخیر در خیابانها ناشی از بحرانهای مزمن شده و مسائل حل نشده متعدد است که از نزدیک به دو دهه قبل، به مرور علائم خود را بروز دادهاند.
با این وصف، امید برای بهبود و پیشرفت آینده ایران در گروی پاسداشت و توجه ویژه به پژوهشها است و ما ناگزیریم (همچون همه جوامع هوشمند) ، سیاستگذاریهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی_اجتماعی و زیست محیطی خود را معطوف به پژوهشهای بنیادی، توسعههای و کاربردی کنیم.