از «اندرونی» تا «بیرونی»، این دگردیسی چگونه روی داده است؟

ادبیات چگونه دربردارندۀ مناسبات جامعه است؟ طبیعتاً در پاسخ به این پرسش باید به «بازنمایی» معطوف شویم. اما در ادبیات طیف وسیعی از مناسبات جامعه حضور دارند: جنسیت، قومیت، مذهب، طبقه و..‌. . ما در این نوشتار از بین انبوه این مناسبات، موضوع زن را مورد توجه قرار داده‌ایم. بنابراین پرسش محوری ما آن است که ادبیات چگونه بازنمایانندۀ زن در جامعه است؟ برای پاسخ، ناگزیر از حرکت در امتداد ادبیات در گسترۀ زمان هستیم. در خلال این حرکت هر چه به گذشته میل می‌کنیم برج و باروی شهر مردانه رخ می‌نماید‌. شهری که آن چنان که از نامش بر می‌آید در چارچوب اسطقس‌دار خود منادی ارزش‌های مردسالارانه است‌. گویی «یکی بود، یکی نبودِ» قصه‌ها، در این شهر، به «بودِ مردانه» و «نبودِ زنانه» اشاره دارد و البته طبیعی است هنگامی که گفتمان جامعه، مبیّن نظام مردسالارانه باشد، ادبیات تصویرگر و افشاگری بیش از آن نباشد‌. در تعبیر «فوکو» تفکر بیرون از گفتمان ناممکن است، بنابراین، بدیهی است که در معیار‌های مردمحور جامعه، زن، به سکوت فرا خوانده می‌شود. سکوت زن، معنای بافتاری نظام پدرسالار است، «نادیده گرفتن زن قدمتی دیرپا دارد زنان همواره در حاشیه بوده‌اند. در شکل‌گیری تمدن‌ها، تولید فکر و دانش و فرهنگ نقش نداشته‌اند به همین دلیل همه آنچه پدید آمده، مهر سازنده‌اش یعنی مرد را بر پیکر خود داشته است». (1:13)
اما اگر به حرکت خود، در امتداد رو به جلوی زمان ادامه دهیم، به نقطه‌ای می‌رسیم که در آن زن نائل به رهایی از زندان مردانه می‌شود و «یکی بود، یکی نبود» را به «دو تا هستِ» مساوات‌خواهانه بدل می‌کند. اما چگونه این اتفاق می‌افتد؟ این اتفاق، محصول تغییر گفتمانی است که مدرنیته آن را رقم می‌زند، چه بالاترین ارزش در مدرنیته «آزادی» است. زن در پرتو این آزادی از «هومو» به «پرسونا» رسیده و به اجتماع می‌پیوندد و بلافاصله به صدا در می‌آید.
در ادامه برای تبیین بحث، به مقایسۀ تطبیقی حضور زن در ادبیات این دو دوره می‌پردازیم. همان طور که اشاره شد در دورۀ پیشامدرن، زن تنها از رهگذر نظمی پدرسالار قابل ردیابی است. بنابراین، «حذف بوده‌گی» معادل مناسبی برای تبیین زن در این دوره است، و این حذف بوده‌گی مسئله‌ای جهان‌شمول بوده است: «واقعیت آن است که نه در ایران، بلکه در سراسر جهان فضای ادبیات، مردانه بوده است» (2:9)، فکت‌های بیشماری در مدعای حذف بوده‌گی زن می‌توان ارائه داد، کافی است تا در انبوه کاغذهای کهنه سرک کشید. به چند نمونه برجسته آن اشاره می‌کنیم:
در حکایت «خسرو و شیرین» در ادبیات کلاسیک ایران، نشانی که از شیرین به دست می‌آید، یک معشوق منفعل است و مثال اعلی آن جاست که خود نویسنده، زن است اما شیوۀ نگرش او به هستی، همچنان در گفتمان مردانه باقی می‌ماند. پروین اعتصامی مثالی در این دسته است، زنی که شعرهایش سرشار از بوی مردانگی است، گویی او روح خود را به یک مرد فروخته است. در شعر پروین، عناصری که باید زنانگی را حمل کند، آن قدر اندک است که به راحتی می‌توانیم واژۀ «مطلقاً» را برای آن به کار ببریم. در واقع، پروین در سایه گفتمانی پدرسالار به زنی ضدّ زن بدل می‌شود‌.
اما اشاره شد که با پیدایش دوران مدرن ما با تغییر گفتمانی مواجه هستیم که زن را از «حاشیه» به «متن» می‌آورد. «اگر از مادربزرگ من پرسیده بودید که آیا خود را مظلوم می‌داند، او معنای پرسش را نمی‌فهمید. اگر از مادرم می‌پرسیدید او می‌دانست که ستم‌دیده است و به این سبب، دل‌چرکین نیز بود، اما توانایی آن را نداشت که آشکارا به اعتراض به وضع موجود برخیزد، او نمی‌گذاشت من و پدرم وارد آشپزخانه شویم، نقش ما این نبود، ما قرار بود به چیزهای مهم بپردازیم، مثلاً تحصیل و کار تماماً بر عهدۀ او بود. اکنون از دختران من بپرسید آیا ستم دیده‌اند؟ در این که اصلا بحثی نیست، شما را رسماً می‌فرستند پی کارتان، همین‌. این یک دگردیسی پراهمیت است که به تازه‌گی روی داده، یک دگردیسی تماشایی در وجدان و کنش اجتماعی… . این دگردیسی چگونه روی داده است؟ از خودتان بپرسید: چگونه از مادربزگ من، به مادرم و سپس به دخترانم چنین تغییری روی داده است؟ (3:20)، پرسش «چامسکی» را با هستی‌شناسی مدرنیته پاسخ می‌دهیم «زلزله‌ای اتفاق افتاده که همۀ ارکان هستی فلسفی ـ اجتماعی ما را دگرگون کرده است، در همه جا اتفاق افتاده است؛ در خانواده، اقتصاد، فکر، دین و… یکی از جاهایی که اتفاق افتاده و من بنا به تخصصی که دارم بهتر توانسته‌ام آن را ببینم، در ادبیات است. ادبیات دگرگون شده است». (4:43) شعاع پس لزره‌های مدرنیته که در غرب اتفاق می‌افتد «مثل این که سنگی را در آب بیندازند و امواجش کل جهان را در بربگیرد» (4:43)، خیلی سریع به ایران می‌رسد. این جا مجالی برای چند و چون در مدرنیتۀ ایرانی نیست و تنها به این نکته بسنده کرده و می‌گذریم که تکانه‌های این زلزله، ایرانی دیگر را رقم می‌زند که شرایط حاکم بر آن را دیگرگون می‌کند. ما در این جا تأثیر آن را در ادبیات به نظاره می‌نشینیم: «اتفاقی نیست که نیما افسانه را در 1301 پدید می‌آورد و متعاقب آن چرخشی در شعر مدرن به وجود می‌آید و در 1316 بوف کور پدید می‌آید که اثری بسیار تأثیرگذار و تعیین‌کننده‌ در تاریخ ادبیات جدید ایران است‌..‌. . این دورۀ بیست ساله، دوره‌ای است که مدرنیسم در حال پیشرفت است». (5:15) «آل احمد»، «صادق چوبک»، «صادق هدایت»، «نیما یوشیج»، «احمد شاملو» و «فروغ فرخزاد» و… هر کدام به نحوی مدرنیته را در آثار خودشان بازنمایی می‌کنند»، (4:44) البته بحث ما در بارۀ زنان است و این بحث را من در دو جهت دنبال می‌کنم؛ ابتدا حضور زن در ادبیات مدرن و دیگر ظهور نویسندگان زنِ زنانه‌نویس‌.
نگاهی گذرا به آدم‌های ادبیات مدرن ایران بیان‌گر آن است که دیگر تاریخ مذکر نیست و زبان آمرانه مردانه، تیغ خود را غلاف کرده است. زبانی که پیش‌تر با هجوم صدایش، زن را در سکوتی غریب فرو می‌برد و او را در دایرۀ جنس دوم خود نگه می‌داشت. «زری» در «سووشون»، «سوری» در داستان‌های کوتاه «مهشید امیرشاهی»، «حوری» در رمان «سگ و زمستان بلندِ» «شهرنوش پارسی‌پور» ـ‌که در پی اندیشیدن است و به دنبال کشف هویت خویش می‌پردازد و از شیء بودن بیزار می‌شود ـ (6:51) و… نشان از زنان جدید جامعه دارند که دیگر نه تیپ که کارکتری فعال‌اند.
اما دربارۀ زنان نویسندۀ زنانه‌نویس، به نظرم«ویرجینیا وولف» بهترین تبیین را دارد. او در اتاقی از آنِ خود، به «خود» (هویت فردی) زنانه‌ای اشاره می‌کند که زنان در سایۀ  مدرنیته بدان دست یافته‌اند. آدمی وقتی می‌تواند بنویسد که «خود» دارد، «زنی که می خواهد داستان بنویسد باید پول و اتاقی از آن خود داشته باشد.» (7:24)، و زن‌ها این «خود» را پیدا کرده‌اند، و اکنون جهان را زنانه گزارش می‌کنند. حرف ویرجینیا وولف آن است که این مؤلف‌های جدید، ما به ازای اجتماعی دارند، در نتیجۀ مدرنیته، پایگاه اقتصادی اجتماعی زن‌ها تغییر یافته و این حتی در معماری خانه‌ها نیز تأثیر گذاشته است و زن‌ها از این پس مثل مردها اتاق دارند. داشتن اتاق یعنی داشتن وقتی برای خود و فرصتی برای تأمل در نفس.
زن‌ها پیش‌تر نمی‌نوشتند چون وجود نداشتند، آنها جایی در اندرونی بودند که تنها وظیفۀ سرویس برای آن تعریف شده بود و اسم‌شان نیز همان «منزل» بود، اما اکنون مدرنیته آنها را متولد کرده است و زن‌هایی چون «مهشید امیرشاهی»، «سیمین دانشور»، «فروغ فرخ‌زاد»، «منیره روانی‌پور»، «شهرنوش پارسی‌پور»، «زویا پیرزاد»، «فریبا وفی»، «غزاله علیزاده» و… با آثارشان این تولد را به ما یادآوری می‌کنند.

منابع:
1. سلیمانی، بلقیس (1389) به جهان مردگان خوش آمدید، (روزنامه شرق، شماره 1052)، تهران.
2. محمد علی، محمد (1389) سوررئالیسم جریان سیاسی است. (روزنامه شرق، شماره 1024)، تهران.
3. چامسکی، نوام (1389) جهان در دگردیسی است، (روزنامه شرق، شماره 1034)، تهران.
4. پرستش، شهرام (1387) تجربۀ امر مدرن، (ماهنامه خردنامه همشهری، شماره 28)، تهران.
5. پرستش، شهرام (1386) به تولد دوبارۀ رمان خوش بینم، (نشریه دانشجویی نیمه تاریک، دانشگاه تهران، شماره 1).
6. باقری، نرگس (1387) زنان در داستان، تهران: انتشارات مروارید.
7. وولف، ویرجینیا (1388) اتاقی از آن خود، ترجمه صفورا نوربخش، تهران: انتشارات نیلوفر.
8. پرستش، شهرام (1389) جزوه ی انسان شناسی ادبیات، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.

مطالب مرتبط

آخرین مطالب

برچسب ها

آب آموزش آینده‌پژوهی ارتباطات بین‌المللی ارتباطات سلامت اعتراضات ۱۴۰۱ افغانستان انتخابات انجمن انجمن جامعه‌شناسی ایران ایمان واقفی بازی‌های دیجیتال حلقه مطالعاتی نقد و بررسی متون شهری دکتر اصغر ایزدی جیران دکتر افسر افشاری نادری دکتر حسین امامی دکتر حسین پاینده دکتر شیرین احمدنیا دکتر عباس قنبری باغستان دکتر عباس کاظمی دکتر علی ربیعی دکتر فردین علیخواه دکتر محمد امین قانعی راد دکتر محمد مهدی مولایی دکتر مسعود کوثری دکتر مقصود فراستخواه دکتر منصور ساعی دکتر نعمت‌الله فاضلی دکتر هادی خانیکی رسانه روابط عمومی روز جهانی آینده روز جهانی ارتباطات روزنامه‌نگاری زنان سلامت روان سلسله نشست‌های داستان کار میدانی سلسله نشست‌های روز جهانی ارتباطات و روابط عمومی سیاست‌گذاری سینما شبکه‌های اجتماعی شهر صلح طرح صیانت فرهنگ فضای مجازی فلسفه برای کودکان فناوری مجمع عمومی عادی مجموعه نشست‌های علم، فرهنگ و ارتباطات در خدمت مهاجران افغانستان محیط زیست مردم‌نگاری مرضیه ادهم مهاجران نقد کتاب نوجوان همایش همایش اعتراضات، رسانه و فرهنگ همایش سلامت روان و رسانه همایش کنکاش‌‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران هنر هوش مصنوعی ورزش پایگاه خبری گلونی پدرام الوندی کارگاه آموزشی کرسی ارتباطات علم و فناوری یونسکو کرسی نظریه‌پردازی کرونا کودک گردشگری