شفقنا رسانه: پخش تلویزیونی در ایران و مالزی» موضوع دومین نشست از «سمینار بینالمللی رسانه و ارتباطات؛ تجربیات ایران و مالزی» شد. در این نشست سخنرانان ایرانی و مالزیایی از تجربههای کشورهای خود در این زمینه گفتند. بخشی از چکیدهی مقالههای ارائه شده در این نشست در ادامه میآید.
رشد چشمگیر رسانهها در مالزی
به گزارش شفقنا رسانه، محمد نظام عثمان، مدرس دانشگاه پوترا مالزی به موضوع «توسعه صنعت پخش (رادیویی و تلویزیونی) در مالزی» پرداخته است. او در ابتدای این مقاله شروع توسعه صنایع پخش در مالزی را سال ۱۹۲۱ میداند، یعنی زمانی که ای. ال. بیرچ اولین دستگاه رادیو را به مالزی میآورد. نظام عثمان معتقد است که از آن زمان تاکنون صنایع پخش در مالزی رشد چشمگیری داشتهاند، علیالخصوص بعد از سال ۱۹۵۷ که مالزی استقلال خود را به دست آورد.
این مدرس دانشگاه پوترا مالزی در ادامه به شروع صنعت تلویزیون -به صورت رسمی- در مالزی اشاره کرده و نوشته است: این صنعت از دهه ۶۰ میلادی شروع شده و در ۲۸ دسامبر ۱۹۶۳ اولین برنامه تلویزیونی این کشور پخش شده، این در حالی است که در آن زمان شبکههای تلویزیونی و محتوای پخش شده آنها به صورت کامل در اختیار دولت حاکم بوده است.
در ادامه متن چکیده آمده است: اولین شبکه پخش رادیویی و تلویزیونی دولتی که (RTM) نام دارد، در ۶ اکتبر ۱۹۶۹ تأسیس میشود، از این زمان تا سال ۱۹۸۴ برای پخش برنامههای رادیویی و تلویزیونی لازم بود تا از دولت مجوز انتشار دریافت کنند. این شبکه که کانال سه نامیده میشد، نقطه شروعی برای خصوصیسازی آژانسها و سازمانهای پخش در مالزی بود.
نظام عثمان به نقش نخست وزیر وقت مالزی در خصوصیسازی شبکههای تلویزیونی این کشور اشاره کرده و نوشته است: نخست وزیر وقت مالزی، دکتر ماهاتیر محمد، دیدگاه مثبتی در رابطه با خصوصیسازی داشت و در دهه ۹۰ میلادی اجازهی تأسیس ۴ شبکه تجاری خصوصی دیگر را نیز صادر کرد. بر این اساس شبکه متروویژن در سال ۱۹۹۴، NTV7 در سال ۱۹۹۸، مگا تی وی در سال ۱۹۹۴ و شبکه آسترو در سال ۱۹۹۶ اجازه تولید و پخش برنامه گرفتند. امروزه در مالزی چندین شبکه رادیویی و تلویزیونی وجود دارد که برنامههایشان را از صدها کانال رادیویی و تلویزیونی برای مردم پخش میکنند. بر اساس آخرین قانون صنایع پخش و شبکههای ماهوارهای در مالزی امروزه میتوانند نه تنها برای مخاطبان داخلی بلکه برای سایر نقاط جهان نیز پخش برنامه داشته باشند.
توسعه در مالزی با نیروی پیشران پخش گسترده
مقاله «صنعت پخش در راستای توسعه در مالزی» نوشته صالح حسن، مدرس دانشگاه پوترا مالزی و زهیر صباغ پور آذریان هم یکی از مقالههای ارائه شده در این نشست بود. صالح حسن در چکیده این مقاله نوشته است: مالزی از زمان استقلال در ۱۹۵۷، به سطح قابل توجهی از توسعهی اقتصادی دست یافته و عوامل بسیاری از جمله اقتصادی، سیاسی و مبانی اجتماعی در رسیدن به این دستاورد کمک کرده است.
این مقاله پخش گسترده (Broadcasting) در مالزی را نیروی پیشرانی در مهندسی اجتماعی و تعهدات سیاسی دانسته که به توسعهی کشور کمک کرده و نوشته است: این کشور در مواجهه با تهدید شورش کمونیستها در دهههای ۱۹۴۰ تا ۱۹۶۰، از طریق پخش گسترده متحد بود. پس از آن، رادیو بسیج شد تا مرحلهی توسعهی اقتصادی را از طریق برنامههای آموزشی و انگیزشی برقرار سازد.
این مدرس دانشگاه توضیح داده است: زمانی که ایستگاه تلویزیون در سال ۱۹۶۳ استقرار یافت، نقشی مصمم را برعهده گرفت تا لذتی را که کشاورزان هنگام دیدن یا شنیدن برنامهی توسعه کشاورزی در تلویزیون و رادیو کسب میکنند، مشخص کند. این دو –رادیو و تلویزیون- به طور قابل توجهی نقش خود را در ایجاد دستاوردهای گذشته و حال در مالزی، ایفا کردهاند.
بحران خبر بد و خبر خوب
مقاله دیگر ارائه شده مربوط به تژا میرفخرایی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز با عنوان «بحران در خبر، خبر در بحران» است. میرفخرایی در ابتدای این مقاله آورده است: خبر به مثابه یک مفهوم نظری و یک پدیده اجتماعی محصول قرن بیستم است، قرنی با بحرانهای متوالی و پیدرپی در تمام عرصههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی.
او در ادامه به تمهای اصلی خبر و مقایسه آن با کشورهای جهان سوم پرداخته و نوشته است: تمهای اصلی خبری در زادگاه این پدیده ارتباطی نیز عمدتا درباره همین بحرانهای پی درپی طبقاتی، جهانی، ملی و نسلی در همه ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، پردازش میشد تا «خبر بد» به مثابه یک بحران خبری بر صفحه مطالعات رسانهای ظاهر شود. اما در جهان سوم و مخصوصا در منطقه خاورمیانه، تم اصلی خبرهای تلویزیونهای ملی – عمومی عمدتا درباره «توسعه» بود و بحرانها کمتر اجازه راهیابی به خبرها را پیدا میکردند.
میرفخرایی در ادامه نوشته است: شاید به جرئت بتوان فرض یک تحلیل محتوای مقایسهای از خبرهای تولیدی در غرب و شرق را تفاوت معنادار حجم تمهای خبری درباره «بحران» دانست. در خبر های تولیدی سازمانهای تلویزیونی شرق «جهان ملی» جهانی یکدست و در حال توسعه و به دور از هرگونه بحران بود. تاکید بر تجانس، پیشرفت و «خبر های خوب» هم به نوعی بحران خبری دیگری -اما از نوعی متفاوت- را در شرق دامن زد. بحرانی که البته مشروعیت خبری و اعتماد مخاطبان را بشدت تهدید میکرد. بحران خبر بد و خبر خوب به اصلیترین معضل مفهومی در رابطه با خبر در غرب و شرق تبدیل شد. با این تفاوت که در غرب بحران خبر بد حداقل در سطح نظری و در دانشگاهها مورد بحثی حداقلی قرار گرفت، اما بحران خبر خوب که ریشه در یک برنامه توسعهمدار رسانهای داشت کمتر در شرق مورد بحث اهالی ارتباطات قرار گرفت. جدی تر شدن فرایند جهانی شدن در شرق معضل سیاسی دیگری از جمله چالش دولت های ملی و فرایند های جهانی شدن ایجاد کرد. این چالش به اشکال مختلف بروز می کرد، که مفهومپردازی توسعه مدار خبر در شرق توان برخورد با هیچ یک از این اشکال اجتماعی را نداشت.
میرفخرایی معتقد است که در شرایط امروز به دلیل عدم علاقه مخاطبان جوان و عدم تمایل آنان به پیگیری خبرها در ساعتهای مخصوص پخش خبر در کانالهای ملی، خبر تلویزیونی و برنامههای کانالهای ملی با معضلی به نام «نداشتن مخاطب» روبه رو هستند. او در ادامه نوشته است: این مسئله باعث شده تا خبرهای مثبت این رسانه های ملی «خبر هایی برای هیچکس» محسوب شود. از همه مهمتر آنکه آینده سازان یعنی جوانان دیگر به این نوع خبرها و تمهای موضوعی حساسیتی نشان نمیدهند. گویی دو دنیای متفاوت ایجاد شده است، دنیای تولیدکنندگان برنامههای خبری و دنیای مخاطبان جوان که بدون کمترین تماسی به زندگی موازی با یکدیگر ادامه میدهند.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تحلیل کرده است: مخاطبان جوان اینک با همه جهان از طریق شبکه های اجتماعی در ارتباطی نزدیک هستند و خود را بخشی از جهان می پندارند. اما بخش دیگری از جوانان شرقی نه تنها چنین نمی اندیشند بلکه حتی رفتارهای مقابله آمیز و چالشی را با غرب و محتوای سیاسی جهانی شدن انتخاب کردهاند. اما برنامههای خبری رسانهای شرقی، همچنان به گزارش جهان متجانس و پر از پیشرفتهای پر شکوه و پر عظمت میپردازند. عمق مسئله در عدم تطابق مفاهیم رسانهای توسعهمحور ملیگرایانه و نوعا اقتدارگرایانه با مفاهیم لیبرالیستی جهانیگرایی است. در حالی که «توسعه» و «جهانیسازی» به نوعی قابل تبیین در ادامه یکدیگر هستند.
میرفخرایی معتقد است که این بحران خبری موجودیت و مفهوم برنامههای خبری در شبکه ملی و عمومی را به طور کلی با خطر نابودی روبرو کرده است. در ادامه به ذکر راهحلهایی برای برخورد با آن پرداخته و نوشته است: برای برخورد با این بحران خبری راهحلهای متفاوتی همچون گرایش به نرم خبر، افزایش کیفیت «پرداخت خبری» و یا به کارگیری تکنولوژی پیچیدهتر در سطح محافل آکادمیک و حرفهای وجود دارد تا خود به بحرانی نظری و عملی دیگری در سطح دانشگاهها و محافل حرفهای بدل شود.
این مدرس ارتباطات در ادامه نوشته است: خبر به مثابه نوعی از برنامههای تلویزیونی تنها جنبه فنی ندارد و مفاهیم آن نیز تنها مفاهیمی تولیدی و برنامهای نیستند. بحران در خبر، نشئت گرفته از بحرانهای سیاسی، اجتماعی و جهانی است ولی به آن محدود نمیشود. به همین دلیل دوباره اندیشی درباره خبر و برنامههای خبری تلویزیونی در شرق از یک زاویه نظری امروز بیش از هر روز دیگری الزامی است. دوباره اندیشی درباره برنامه های خبری هم از زوایه فنی و هم از زاویه موضوعی، مفهوم پردازی نوینی درباره خبر تلویزیونی و محدودیتها و افقهای آن را میطلبد که این البته بیش از آنکه وظیفه خبرنگاران حرفهای باشد، در حیطه مباحث نظری دانشگاهی قرار میگیرد.
وزن رسانهها در تغییرات جامعه
« مصرف رسانهای در ایران؛ گذار ارتباطی- اجتماعی به سوی جامعۀ گفتگومحور» عنوان مقاله بعدی بود که عبدالله بیچرانلو عضو هیئت علمی دانشگاه تهران آن را ارائه داد. این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ابتدای مقاله خود به نقش فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی در ایران و جهان پرداخته و نوشته است: فناوریهای اطلاعات و ارتباطات در دو دهۀ گذشته چهرۀ جهان را بسیار تغییر داده است و آثار شگفتانگیز آن، ابعاد و جوانب گوناگون حیات بشر را تحت تاثیر خود قرار داده است. کمتر حوزهای از زندگی را میتوان سراغ گرفت که تحت تاثیر تغییرات و تطورات فناوری قرار نگرفته باشد. جامعۀ ایران نیز در دهۀ اخیر به ویژه در سالهای آغازین دهۀ ۲۰۱۰ با سرعت و شتاب زیادی، به بهرهگیری از ابزارها و امکانات گوناگون رسانهای نوین رو آورده است. به نظر میرسد بهرهگیری از رسانهها و ابزارهای رسانهای، در تغییرات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعۀ ایران، وزن مهمی دارد و با توجه به گسترش روزافزون و شتابان مصرف رسانههای نوین به ویژه رسانههای اجتماعی، جامعۀ ایران، در حال تجربۀ انقلابی ارتباطی- اجتماعی است که ابعاد مختلف حیات اجتماعی در ایران را دگرگون میسازد.
بیچرانلو در ادامه به توضیح مختصری از روند مقاله و نتیجه آن پرداخته و گفته است: در این مقاله تلاش شده است ضمن مروری بر پیشینۀ تحقیق و ادبیات نظری مربوط به مصرف رسانهای و نیز ترسیم فضای نوین رسانهای موسوم به عصر همگرایی رسانهها، تبیینی از وضعیت کنونی مصرف رسانهای در ایران با توجه به برخی مولفهها همچون میزان باسوادی، میزان دسترسی به تولیدات رسانهای و فناوریهای ارتباطی، و مواردی مشابه صورت گیرد. بر این اساس به نظر میرسد مصرف رسانهای در جامعه ایران به سرعت از رسانههای جمعی، یک سویه و مونولوگ محور به رسانههای اجتماعی، دوسویه و گفتگومحور در حال گذار است.
نقدهای نظام سیاستگذاری تلویزیونی
مقاله دیگر این نشست، مقالهی مهدی منتظر قائم، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با عنوان «سیاستگذاری در تلویزیون ایران: مطالعه انتقادی محیط، عوامل و فرآیندها» است. منتظر قائم در این مقاله میکوشد تا در ابتدا روایت مختصری از تاریخچه صنعت پخش تلویزیون در ایران (به عنوان یکی از اولین کشورهای غیرغربی دارای این رسانه) ارائه نماید و سپس به رشد شتابان آن در دو دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، جایگاه تلویزیون در سیاستهای نوسازی رژیم پهلوی، چرایی تبدیل آن به یکی از مهمترین مقولههای گفتمانهای انقلابی، چرایی و چگونگی توجه به صنعت/رسانه تلویزیون و سازمان صداوسیما در دوران پس از انقلاب اسلامی میپردازد.
او در ادامه برای فهم هر چه دقیقتر تاریخچه تلویزیون در ایران معاصر، به مطالعه نظام سیاستگذاری تلویزیون و سازمان صداوسیما و جایگاه و کارکردهای مورد انتظار از آن در سطوح کلان ملی و خرد پرداخته و نوشته است: در این بخش، بویژه نحوه مواجهه گفتمانی و عملی تلویزیون با رقبای رسانهای ظهور کرده در دهههای معاصر (مشخصاً ویدئو، ماهوارههای پخش مستقیم، و شبکههای اجتماعی) مورد توجه قرار میگیرد.
منتظر قائم در این مقاله نظام سیاستگذاری تلویزیونی ( محیط، بازیگران و فرآیندهای آن) را به صورت انتقادی واکاوی کرده و نوشته است: غلبه نگاه ایدئولوژیک (و نه استراتژیک) در سیاستگذاری؛ مالکیت انحصاری تلویزیون؛ عدم شفافیت قوانین کلان مرتبط با تلویزیون و سازمان صدا و سیما (در بسیاری از موارد مهم مرتبط با ضرورت پاسخگویی به مخاطبان، شفافیت و صداقت، دسترسی همگانی، تأمین منافع و مصالح عمومی، مالکیت معنوی و رعایت حریم خصوصی)؛ بلاتکلیفی در قبال نحوه مواجهه با روندهای جهانی ناشی از رواج فنآوریهای نوین، تبعات ناشی از ادغام و جهانی شدن رسانهها، تکثر و تنوع داخلی و بینالمللی؛ غلبه نگاه عمودی و از بالا به پایین در نوع تدوین و ابلاغ سیاستها و مشارکت غیرکافی عوامل میانی و پایین سازمان؛ ضعف جدی در نظارت بر اجرایی شدن سیاستها و برنامهها؛ وجود فاصله جدی و سلسله مراتب زیاد بین سیاستگذار و تولیدکننده؛ کلیگویی در سیاستها و … از جمله نقدهای نظام سیاستگذاری تلویزیونی است.
«پخش تلویزیونی در ایران و مالزی» دومین نشست از «سمینار بینالمللی رسانه و ارتباطات؛ تجربیات ایران و مالزی» روز ۱۸ تیر ۱۳۹۶ در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
***