یادداشت: علی ربیعی
در دوازدهمین «نشست انسجام اجتماعی پیرامون عنصر مقاومتساز قدرت معنایی ایران در دورههای تاریخی» که سرزمینمان با مخاطرات و تجاوز بیگانگان روبرو میشود، گفتوگو و هماندیشی به صورت گفتوگوی میانرشتهای استادانی ازعلوم سیاسی، جامعهشناسی و زبان شناسی برگزار شد. اینگونه مباحث در فضای ایران و در شرایطی که بهگونهای بیسابق ذهنیت ایرانیان مورد هجوم قرار گرفته است و از سویی برخی سیاستگذاران هم عوامل معنایی قدرت را به درستی درک نکردهاند، بسیار حیاتی و مهم است. در این روزها، لغو کنسرتها را فراتر از یک تصمیم در حوزه فرهنگ میدانم. زیرا آثار چنین تصمیماتی رابطه مستقیم با ذهنیت جامعه، امید به آینده وحتی در شرایط امروز دارد و تاثیر آن بر امنیت کشور هم ملموس است. این اقدام نشانگر غفلت نسبت به آن ظرفیتی است که در سختترین دوران، ایران را مقاوم و دشمنانش را پشیمان کرده است.
در این میان، پرسشهای جدی وهشدارهایی از فعالان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مدام تکرار میشود که نظام تصمیمگیری نیازمند بازنگری در رفتار خود در عرصه های فرهنگی، اجتماعی و هنری است. هنر در طول تاریخ بخشی از قدرت معنایی ایران زمین بوده است.ادبیات، شعر و موسیقی، و در دوران متاخر سینما و حتی هنرهای تجسمی، فقط یک سرگرمی یارویداد محض هنری نیستند. هنر، سرمایهای اجتماعی و سپری فرهنگی در برابر بحرانهاست. معتقدم چنانچه قدرت معنایی ایران و عناصر معنابخش آن درک نشود، دچار زیان و خسران ملی خواهیم شد. ندیدن نقش قدرت معنایی ایران در دفاع میهنی اخیر، و بدتر از آن مصادره و فراموشی عوامل معنابخش ناامیدکننده و بازدارنده بدخواهان ایران، درنهایت کشور و سرزمین ما را بی دفاع و خلع سلاح خواهد کرد.
معتقدم ایران در طول تاریخ با بحران.های بزرگ زیادی مواجه بوده است، تهدیدهای علیه زمین و مردم یا توامان. جنگ متجاوز با یک رژیم دروغی بیش نیست، همچنان که مساله اسکندر و مغول و تزارها و تزارها، رژیمهای سیاسی نبود، بلکه ایران، بزرگی ایران، سرزمین ایران و ایرانیان بود. این بار هم رژیم اسرائیل همانند اسکندر و مغول، هدفش ایران و ایرانیان است. چیزهایی در بنمایه این تمدن ایرانی بوده است که مطابق آن این هوش تمدنی، هوش معنایی و هوش فرهنگی، همواره پس از حملات سنگین متجاوزان خود را بازیافته و موجب بازیافتن خود ایران شده و رمز وراز مقاومت ایرانی را شکل داده است. جهان همواره از فراز و نشیبی از خشونت و درندگی به سر برده است. در این دوران هم زیر برچسبهایی مانند لیبرالیسم و آزادی، و امنیت، خشونت عریانتر از جنایات طول تاریخ به خرج داده میشود. غزه تابلویی از بی رحمی جهانی و پساحقیقتها است.
برای همین برای ما مهم است که بپرسیم چه وظیفه تاریخی داریم؟ بپرسیم که سیاستسازان و سیاستگذاران چه وظیفهای دارند؟ حتی بپرسیم که روشنفکران چه وظیفهای دارند؟ اولین وظیفه در این روزها تلاش برای احیای عناصر قدرت بخش تاریخی ایران است، تلاش برای نشان دادن همه ایرانیان در قاب ایران بزرگ. یک نگرانی من این است که این عناصر قدرت فهم نشده یا مصادره شده و بر مناط گذشته رفتار شود.