ملیحه درگاهی/ فرهنگ شهر ما: مجموعه تحلیل‌های ارزیابی برنامه‌های سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، جلد 1، زیر نظر فائز دین پرست، سبحان یحیائی و همکاران، نشر شهر، تهران، 1392.

ارزیابی بخشی مهم و جدایی‌ناپذیر از فرآیند مدیریت و از جمله مدیریت فرهنگی است. مدیریت فرهنگی زمانی می‌تواند به اهداف معین خود برسد که بتواند با بهره‌گیری از روش‌های علمی معتبر نگاهی بازاندیشانه به عملکرد خود در زمینه و زمانه اکنون داشته باشد و با یادگیری از نقاط قوت و ضعف خود، به ترمیم کژی‌ها و استمرار و تحکیم راستی‌ها بپردازد.
مدیریت فرهنگی در نظام مدیریت غرب، ماهیتی از جنس بازرگانی دارد و از این رو در مقام ارزیابی نیز، تفاوت‌های ماهوی میان الگوهای ارزیابی صنعت خودرو و صنعت فرهنگ وجود ندارد. غایت نهایی هر دو صنعت، فروش بیشتر و بیشینه‌سازی رضایت مشتری است. در این زمینه، تجربه غرب برای ما اگرچه مفید، اما ناقص است. مدیریت فرهنگی در نظام اندیشه اسلامی، توأمان باید تأمین‌کننده رضایت و نیازهای مخاطب باشد؛ تأمین نیازهای تقاضا شده و پویایی اندیشه او برای شناخت نیازهای ژرف‌تر، هر دو حائز اهمیت است. اثر یا خدمت فرهنگی مطلوب در نظام اندیشه اسلامی، نه تنها باید مورد پسند مخاطب قرار گیرد، بلکه باید بتواند برخی از نیازهای او را – نیازهایی که مخاطب به برخی از آنها وقوف دارد ولی به نیاز خود به برخی از آنها آگاه نیست – تأمین کند. چنین نگاهی به مدیریت فرهنگی، پیچیدگی آن را صد چندان می‌کند. این نگرش به مدیریت فرهنگی، اقتضائات خاصی در مقام ارزیابی به دنبال دارد. در چنین رهیافتی، امکان کاربست مدل‌های مألوف ارزیابی مانند BSC، EFQM و نظایر آن – که هدف غایی آنها صرفا تأمین رضایت مشتری است – وجود ندارد. در داخل کشور نیز مستندی که گویای تجربه عینی و مشخصی که دارای اعتبار قابل علمی باشد، متأسفانه در دسترس نبود. در چنین فضایی، ارزیابی دقیق، واقع‌بینانه، همه جانبه‌نگر و متناسب با نظام مدیریت فرهنگی دینی، ما را به درانداختن طرحی نو در سپهر فرهنگی ترغیب نمود. در طراحی این چارچوب اصول زیر مبنای عمل قرار گرفت:
1. ارزیابی به عنوان آیینه واقع نمای برنامه‌ها از دریچه مطالعات میدانی اکتشافی؛ به گونه‌ای که نقاط قوت و ضعف برنامه نمایانده شود.
2. بهره‌گیری از دانش موجود در ساخت چارچوب ارزیابی.
3. ارزیابی به عنوان فرآیندی مشارکتی که محصول تعامل ارزیاب، مجری و مخاطب در میدان برنامه است.
4. ارزیابی متن برنامه در زمینه (Context) آن.
5. توجه به تکین بودن و یگانگی هر برنامه در عین تلاش برای استخراج ایده‌هایی که قابلیت تعمیم تحلیلی و بهره‌برداری در سایر برنامه را دارد.
در طول این زمان، همواره و حتی حین اجرای برنامه‌ها از خود پرسیده‌ام که آیا یک سازمان فرهنگی می‌تواند در قامت یک «برادر بزرگ» برای شهروندان ظاهر شود و دأبی ناصحانه را بر خود حمل کند و «پندهت دهم فراوان» را، در تعامل با شهروندانی که «گوش استماع ندارند»، الگوی کاربردی خود را قرار دهد یا اینکه به ارائه برنامه‌های سرگرمی محور بسنده کند و دغدغه‌ای برای ارائه محتوایی اندیشیده و فرهنگی را نداشته باشد؟ این دغدغه‌های همواره را سعی کرده‌ایم که با توجه به ابعاد گوناگون برگزاری برنامه‌های فرهنگی هنری و در نظر گرفتن توأمان سرگرمی و محتوا در نظر داشته باشیم.
از خود پرسیده‌ایم که بر اثرگذاری فرهنگی در بافتار شهر تهران، باید به حصارکشی‌ها و مرزبندی‌های جغرافیای کالبدی سازمان بسنده کرد یا آن که کلیت شهر را به مثابه متنی واحد تلقی کرد که باید به خوانایی آن با فرهنگی فاخر و متعالی کمک کرد؟ اصلا برای اثرگذاری بر شهروندان، تصرف فضاهای عمومی مانند خیابان‌ها، بوستان‌ها و پاساژها، چه اندازه می‌تواند مثمر ثمر باشد و اصولا چقدر نهادهای عمومی مجاز به ورود به حوزه‌های تعریف شده زیست شهری در فضاهای عمومی هستند؟
انتظار از تحلیل‌های ارزیابی هم آن بوده است که از منظر مطالعات میدانی برنامه‌های فرهنگی هنری، پاسخ‌هایی را برای پرسش‌های بالا فراهم آورد.
البته شاید ریشه همه این پرسش‌ها به شناخت ما از «شهر آرمانی تهران» بازگردد. تهران، نخستین کلانشهری در ایران که به باور عموم جامعه‌شناسان، شهروندانش مدرنیسم را در زندگی روزمره‌شان پذیرفته‌اند، چگونه می‌تواند بدل به آرمان شهری شود که ارزش‌های اخلاقی و دین باوری‌اش از ویژگی‌های عمومی شهروندانش باشد. اگر چنین آرمان شهری را با همه مناسبات کلان شهری‌اش – چیرگی بزرگراه‌ها بر خیابان‌ها، چرخه حمل و نقل عظیم، بازرگانی مصرف زده، گمنامی و بیگانگی شهروندان، مرکزیت باختگی شهر و … – بتوان ترسیم، می‌توان در مسیر رسیدن به آن گام برداشت. اگر این شهر آرمانی را «حقیقتی از پیش موجود» و پشت دریاها بدانیم، ناگزیر قایقی باید ساخت و ترک تهران کنونی گفت و مسیری خطی را پیمود و رهسپار منزلی دیگر شد. اما اگر کالبد آن آرمان‌شهر را همین تهران امروزین بدانیم، باید فرآیند ارتقاء فرهنگ شهروندان را فرآیندی دورانی و «درحال شدن» دانست. در چنین شرایطی، هر سازمان فرهنگی عمومی، دولتی و یا مردم‌نهاد می‌بایست انتظار قلب آنی فرهنگ عمومی به مطلوبیت خویش را به فراموشی بسپارد و خود نیز فرآیندی دورانی و «درحال شدن» را برای بسترسازی فرهنگی در پیش بگیرد. با چنین رویکردی، دغدغه‌مندان فرهنگ عمومی می‌بایست به آن بیاندیشند که آنچه را که در معرض سبد مصرف فرهنگی شهروندان قرار می‌دهند، چگونه خوشایند طبعشان شود و چگونه می‌تواند به بالا بردن ذائقه فرهنگی و فرهنگ عمومی شهر بیانجامد. اینها تنها بخشی از دغدغه‌های فرهنگی ما در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران بوده است و کوشیده‌ایم پاسخ‌هایی را برای آنها بیابیم.
این کتاب در دو مجلد تدوین شده است، مجموعه تحلیل‌های ارزیابی برنامه‌های شهری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است که با منطق روش شناختی نظریه زمینه‌ای به انجام رسیده است. برای این منظور گروه ارزیابی برنامه‌ها، از پژوهشگران حوزه‌های گوناگون علوم اجتماعی و انسانی؛ چون جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، پژوهشگری اجتماعی، ارتباطات اجتماعی، روانشناسی اجتماعی، پژوهش هنر، معارف اسلامی و فلسفه عملی در مقاطع تحصیلات تکمیلی بهره برده است.
تحلیل‌های ارائه شده در این مجموعه، حاصل دو سطح مطالعه ارزیابی، یکی در مقیاس خرد و دیگری در مقیاس کلان برنامه می‌باشند. بدین معنی که پس از انجام مطالعات میدانی و گرآوری داده‌ها در تک نگاری‌های ارزیابی میدانی در سطح نخست، تحلیل نهایی ارزیابی به عنوان برآیند نظری این تک نگاری‌ها، ارائه شده است. این تحلیل‌های ارزیابی که عموم برنامه‌های شهری بازه زمانی تابستان 1391 تا تابستان 1392 را پوشش می‌دهند، با توجه به منطق کیفی‌شان، به زوایای پنهان برنامه‌های فرهنگی هنری می‌پردازند و نه در سطح ارائه داده‌های میدانی و نه در سطح تحلیل، داعیه قطعیت و تعمیم آماری ندارند. اما، تعمیم تحلیلی نظریه‌های برساخته، می‌تواند در برنامه‌های فرهنگی دیگر و نیز در دیگر نهادها و دستگاه‌های فرهنگی مورد بهره‌برداری قرار گیرد.

فهرست مطالب:
منطق روش‌شناختی اکتشافی ارزیابی کیفی برنامه‌های فرهنگی هنری
ارزیابی تحلیلی برنامه «بر آستان جانان»
ارزیابی تحلیلی برنامه «چهار راه کتاب»
ارزیابی تحلیلی برنامه «انار یاقوت بهشت»
ارزیابی تحلیلی برنامه «فرهنگسرای آسمان»
ارزیابی تحلیلی برنامه «مادران قصه گو»
ارزیابی تحلیلی برنامه «تعزیه خوانی»
ارزیابی تحلیلی برنامه «فصل دل تکانی»

[منبع: سایت انسان‌شناسی و فرهنگ]

مطالب مرتبط

آخرین مطالب

برچسب ها

آب آموزش آینده‌پژوهی ارتباطات بین‌المللی ارتباطات سلامت اسلایدر اعتراضات ۱۴۰۱ اعظم صوفیانی افغانستان انجمن جامعه‌شناسی ایران انجمن علوم ارتباطات دانشگاه تهران ایمان واقفی بازی‌های دیجیتال حلقه مطالعاتی نقد و بررسی متون شهری دکتر اصغر ایزدی جیران دکتر افسر افشاری نادری دکتر حسین امامی دکتر حسین پاینده دکتر شیرین احمدنیا دکتر عباس قنبری باغستان دکتر عباس کاظمی دکتر عبدالله بیچرانلو دکتر علی ربیعی دکتر فردین علیخواه دکتر فرزاد غلامی دکتر محمد امین قانعی راد دکتر محمد مهدی مولایی دکتر مسعود کوثری دکتر مقصود فراستخواه دکتر منصور ساعی دکتر نعمت‌الله فاضلی دکتر هادی خانیکی رسانه روابط عمومی روز جهانی آینده روز جهانی ارتباطات روزنامه‌نگاری زنان سلامت روان سلسله نشست‌های روز جهانی ارتباطات و روابط عمومی سیاست‌گذاری سینما شبکه‌های اجتماعی شهر صلح طرح صیانت فرهنگ فضای مجازی فلسفه برای کودکان فناوری مجمع عمومی عادی مجموعه نشست‌های علم، فرهنگ و ارتباطات در خدمت مهاجران افغانستان محیط زیست مردم‌نگاری مرضیه ادهم مهاجران نقد کتاب نوجوان همایش همایش سلامت روان و رسانه همایش کنکاش‌‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران هنر هوش مصنوعی پایگاه خبری گلونی پدرام الوندی کارگاه آموزشی کرسی نظریه‌پردازی کرونا کودک گردشگری