پنل «رسانهها و جنبشهای اجتماعی» همایش رسانه، فرهنگ و جنبشهای اجتماعی بعدازظهر سهشنبه 27 تیر 1401 در محل انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات برگزار شد.
در ابتدای نشست محسن گودرزی، پژوهشگر و مدرس علوم ارتباطات، به ارائه حضوری مقاله خود با عنوان «رهیافت نهادی به مسئله نقشآفرینی رسانهها در ساخت جنبشهای اجتماعی» پرداخت.
این تحقیق پژوهشی نظری است که با استفاده از روش اسنادی به توصیف و تحلیل نقشآفرینی رسانهها در ساخت جنبشهای اجتماعی میپردازد. یافتههای تحقیق نشان میدهد ادبیات نظری و پژوهشی این حوزه عموماً بر اثرگذاری منحصر به فرد رسانهها در خلق و توسعه خیزشهای اجتماعی تاکید دارند. این در حالی است که برخی دیگر از اندیشمندان تردیدهای جدی درباره نقشآفرینی منحصر به فرد رسانهها ارائه کردند و سعی کردند تا نگاه واقعبینانهتری نسبت به رسانههای جدید داشته باشند. بنابراین مسئله نقشآفرینی رسانهها در جنبشهای اجتماعی را بایستی به مثابه مسئلهای پروبلماتیک در نظر گرفت.
این مقاله تاکید میکند: پروبلماتیک بودن مسئله بیانگر ضرورت اتخاذ رهیافتی است که پیچیدگیهای این حوزه را درک و از تقلیلگرایی و سادهسازی تحلیل اثرگذاریِ اجتماعی رسانهها پرهیز کند. به نظر میرسد فهم پیچیدگی، تحلیل دقیق و ساختمند شبکه کنشگران، و پرهیز از ارايه تحلیلهای تقلیلگرایانه نیازمند رهیافتی نهادی است. رهیافت نهادی نشان میدهد که رفتار انسانها نظیر آنچه به خلق و توسعه جنبشهای اجتماعی میانجامد، بیش از هر چیز تحت تاثیر هنجارها و محرکهای نهادی شکل میگیرد و متناسب با تغییر الگوهای نهادی، تغییر میکند. هنجارها و الگوهای نهادی همان هنجارها و الگوهایی است که بازیگران مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در آن به ایفای نقش میپردازند. در واقع، این نظم نهادی است که معیارها، آرمانها و سنتهای مرسوم و طبیعی را که سازنده مناسبات اجتماعی است به افراد تحمیل میکند. خانواده، سیاست و دین را میتوان اصلیترین حوزه نهادی دانست.
این پژوهش نتیجه میگیرد که جنبش اجتماعی، حرکتهای اجتماعی و گفتمان محوری است که هویت و تاریخ دارند و تماماً توسعهگرا و تعالیبخشاند. جنبشهای اجتماعی به هیچ وجه واپسگرا نیستند و بافت تاریخی و اجتماعی را فهم میکنند و متناسب با آن عمل میکنند. از این رو اتخاذ رهیافت نهادی در مواجهه با جنبشهای اجتماعی امکان فهم دقیقتر شبکه تاثیر ساخت و توسعه آنها را ممکن میسازد.
در ادامه نشست خانمها زینب شجاعیان و منصوره حجاری، دانشجویان دکتری علوم ارتباطات دانشگاه تهران، به ارائه حضوری مقاله خود با عنوان «چارچوببندی خشونت مجازی در صفحات اینستاگرام خرده سلبریتیهای ایرانی (مطالعه موردی: اعتراضات 1401)» پرداختند.
هدف این پژوهش شناسایی چارچوبهایی است که از دریچه آنها خردهسلبریتیها مورد خشونت کلامی قرار گرفتند. مسئله اصلی این پژوهش نحوه چارچوببندی اظهارنظرهای همراه با خشونت کلامی کاربران شبکههای اجتماعی با تاکید بر اینستاگرام بوده است. یافتههای تحقیق نشان داد که پنج چارچوب شامل: اعتبار مجازی (عادیسازی، مسئولیتِ شهرت و اعتبارزدایی)، حریم شخصی (فردی و خانوادگی)، اقتصادی، سیاسی و اعتقادی ذیل چارچوب فراگیر «خشونت به مثابه مبارزه» وجود دارد.
پژوهشگران در این تحقیق نتیجه گرفتند که کاربران در شبکههای اجتماعی میتوانند از طریق اظهار نظر و بحث کردن در انتشار اطلاعات و چارچوببندی موضوعات مشارکت داشته باشند، اما از طرفی انتشار مسائل سطحی، تکراری و همراه با خشونت در شبکههای اجتماعی و بهویژه پلتفرم تصویرمحور اینستاگرام، سبب انسداد گفتوگو و ترویج خشونت میشود و کاربران را از درگیر شدن با مسائل انتقادی دور میکند.
سپس خانم سمانه کوهستانی، دانشجوی دکتری جامعهشناسی فرهنگی دانشگاه گیلان، در پژوهش خود با عنوان «سیاسی شدن میکروسلبریتی (بررسی نقش و عملکرد میکروسلبریتیهای اینستاگرام در اعتراضات شهریور 1401)» به ارائه ویدئویی کار خود پرداخت.
این تحقیق نشان داد که در جریان اعتراضات با چرخش موقعیت میکروسلبریتیها مواجه شدیم و آنها از ابژههای صرفاً مصرفی و منفعل سعی کردند که خود را به سوژههای کنشگر بدل کنند.
اگر تا پیش از اعتراضات این میکروسلبریتیها بودند که بر افکار و سلایق دنبالکنندگان تاثیر میگذاشتند، در این دوره با تاثیرگذاری معکوس نیز مواجه شدیم، بدین معنا که کاربران با ارسال نظرات انتقادی و حتی درخواستهای دوستانه خود از میکروسلبریتیها میخواستند تا از مطالبات آنها و اعتراضاتشان حمایت کنند و به این ترتیب میکروسلبریتیها را به جایگاه مراجع نوین تاثیرگذار برساندند.
پژوهشگر در این تحقیق نتیجه گرفت که دلایلی همچون کمرنگ شدن نقش مراجع و نهادهای رسمی، کاهش اعتماد اجتماعی، و شکاف بین دولت-ملت در پررنگ شدن نقش و حضور میکروسلبریتیها در میدان سیاست دخیل است و به شکلگیری مقوله میکروسلبریتی-کنشگر منجر شده است.
در پایان نشست نیز خانم میترا شمسی، پژوهشگر پست دکترای مرکز مطالعات اینترنت دانشگاه بوخوم آلمان، به ارائه مجازی مقاله خود با عنوان «کنشگری فمنیستی دیجیتال در ایران: کشمکشهای گفتمانی در رقابت برای مشاهده پذیری در رسانههای دیجیتال» پرداخت.
این پژوهش در جستجوی آن بوده است که نوع سیاست مورد استفاده زنان ایرانی در شبکه اجتماعی اینستاگرام برای بازنمایی خود را پیدا کند. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که برخی از تصاویر زنان بر نوعی مقاومت در برابر فشارهای اجتماعیِ تبدیل شدن به زنی هنجارمند دلالت دارد که آن را میتوان نشانی از بازاندیشی در هویت تعریف شده زن، و ساخت و بازنمایی هویت بر اساس انتخاب کاربران دانست. این در حالی است که تحلیل بیشتر تصاویر نشان میدهد زنان در روایت بصری زندگی خود، با بازنمایی خود بر اساس هنجارهای رایج جامعه، به تقویت ارزشهای هژمونیک نظام فرهنگی مردسالارانه میپردازند.
یافتههای پژوهش، محتواهای به اشتراکگذاشتهشده و کنشگری کنشگران مورد مطالعه، دارای ویژگیهایی چون درگیری در حلقه بازخوردها، تمرکز افراطی بر بدن زنان، ارائه نسخهای زیباییسازی شده از فمینیسم، و گاه پیشنهاد راهکارهای سادهسازی شده و فردگرایانه برای حل نابرابریهای مبتنی بر جنسیت هستند.
نتیجه مطالعه نشان میدهد که برخی پویشها و کنشگریهای فعالان مورد مطالعه را می توان ذیل فرایند قدرتگرفتن فمینیسم عامهپسند و محبوبیت آن در مباحثات عمومی ساخته شده در فضای مجازی ایران حول مسائل زنان به شمار آورد.
در پایان پنل نیز حضار به ارائه دیدگاهها و پرسشهای خود پرداختند و پرسشهای ایشان از سوی ارائهکنندگان مقالات پاسخ داده شد.