در دومین نشست از سلسله نشستهای روز جهانی ارتباطات؛
خوانش بیشتر فیلمهای سینمایی ایران از نگاه «دلوز»، حسی و حرکتی است/ حوزه سينما قابليت بیشتری براى سلبريتىسازى دارد/ سلبريتى شدن در حال تبديل فرهنگ ايران به فرهنگى سطحى است
دومين نشست از سلسله نشست های روز جهانی ارتباطات و روابط عمومى به همت انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات با دو محور «سينما به روايت ژيل دولوز» و «ابعاد و پيامدهاى سلبريتىسازى در سينماى ايران» روز دوشنبه ٢٦ اردیبشهت ماه سال جارى به صورت مجازی برگزار شد.
در ابتدای این نشست، دکتر عباس قنبری باغستان، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و دبیر این نشست، با اشاره به روز جهانی ارتباطات و روابط عمومی، به اهمیت «سینما» به عنوان یکی از حوزه های مطالعاتی رشته ارتباطات پرداخته و در ادامه ضمن معرفی سخنرانان این نشست، بر اهمیت ترویج علم و دانش و نیز ایجاد گفتمان های جدید در حوزه های مختلف مطالعاتی از جمله سینما از طریق برگزاری این نشست ها تاکید کرد.
در بخش اول این نشست دکتر مسعود کوثری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران به ژیل دلوز اندیشمند علوم اجتماعی و محقق در زمینه فیلم و سینما اشاره کرد و گفت: «دلوز دو کتاب در زمینه سینما به نام سینما یک و دو دارد و بیش از 1000 عنوان کتاب در شرح و بسط این کتب نگاشته شدهاست».
وی در ادامه در رابطه با یک مفهوم کلیدی در اندیشهی دلوز بیان داشت: آن مفهوم تحت عنوان «جهان یک سینما» است قرار دارد و از این رو که سینما به عنوان هنر و صنعت یاد میشود، پس این جهان را یک سینما یاد میکند».
عضو هیئت علمی گروه ارتباطات دانشگاه تهران با بیان اینکه دو کتاب سینمای دلوز در مورد نشانهشناسی خاصی صحبت کرده و با نشانهشناسیهای مکتب پراگ و مسکو تفاوت دارد، ادامه داد:«دلوز بر نشانهشناسی به پیرس متوسل است، در حالی که ما در ایران نشانهشناسی را عمدتاً با دوسوسور میشناسیم».
کوثری در ادامه به دو رژیم تصویری اشاره کرد که دلوز در کتابهایش از آنها برای تفسیر نشانهها استفاده کرده و در اینباره تصریح کرد:« در کتاب اول که در آن به شرح رژیم اول میپردازد، سینما در نقش کلاسیک و تا حوالی جنگ جهانی دوم و 1968 یک منطق حسی و حرکتی دارد که از ادراک شروع میکند و بعد از عبور از عرصه عاطفی به رفتار میرسد».
او در تکمیل صحبتهایش گفت: «رژیم دوم تصویر، منطق حسی و حرکتی را به هم میریزد، زیرا هنگامی که جنگ جهانی دوم شروع شد، نظامات اجتماعی و ادراک هنرمندان بنا به دلایلی تغییر کرد و پس از این اتفاق ما شاهد روایتهای بسیار زیاد و موازی از پدیدهها هستیم».
این پژوهشگر ارتباطات به اهمیت موضوع موقعیت در سینما اشاره و اظهار کرد:« ما یک سوژه از جهان داریم و ان را به کمک نشانهها نمایش میدهیم و این نمایش در بستر موقعیت است که به عمل بازیگر منتهی میشود و بازیگر و کاراکتر ما باید در داستان فیلم کشف کند که چه سوالاتی در فیلم مطرح میشود و راهحل آن سوالات چیست».
وی با بیان اینکه دو موقعیت بزرگ و کوچک از نظر دلوز داریم تصریح کرد:«موقعیت کوچک هنگامی است که کنشگر ما وارد وضعیتی میشود و وظیفهاش این که راهحل سوال را پیدا کند و در نهایت قهرمان داستان شود در حالی که در موقعیت بزرگ فرد وارد موقعیتی میشود که امری محذوف میشود و موانعی وجود دارد که توجه فرد به موضوعات فرعی معطوف میکند.
در پایان بخش اول دکتر عباس قنبری دبیر نشست از خوانش سینمای ایران در نگاه دلوز سوال کرد و دکتر کوثری پاسخ داد:«بیشتر فیلمهای سینمایی ایران حسی و حرکتی است چون بحث گیشه و روشنفکری نیز اثرگذار است ولی بعضی از آثار در زمینه رژیم دوم نیز داریم که بیشتر درونمایههای انتقادی دارد.
در ادامه این نشست، دكتر عبدالله بيچرانلو، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رابطه با موضوع «ابعاد و پيامدهاى سلبريتىسازى در سينماى ايران» به سخنرانی پرداخت و گفت: مفهوم و ريشه واژه «سلبريت» به اجراى آيين هايى كه توسط يك جمع انجام مى شود، اطلاق مى گردد و با مفهوم «توده» ارتباط نزديكى دارد، به تعبيرى مفهوم سلبريتى همواره با مفهوم توده يا Mass همراه است و عبارت Mass Media نيز به همين موضوع اشاره دارد.
وى افزود: در جامعه ايران و آمريكا مفهوم توده اى شدن زمينه هاى بروز فرهنگ شهرت را فراهم آورده است. اين در حالى است كه در ايران شاهد بروز و شكل گيرى فرهنگ توده وارى شده ايم كه رسانه هاى مختلف خصوصاً تلوزيون به آن دامن زده اند. چراكه فرهنگ شهرت تماماً توسط رسانه ها ايجاد مى شود و رسانه ها در تقويت، ترويج و توسعه فرهنگ شهرت نقش اساسى داشته اند. به عنوان مثال، ستارگان سينمايى در گذشته نيز به لحاظ توانمندى در بازيگرى موود توجه بوده اند و در مجلات سينمايى مختلف به آنان پرداخته مى شد، اما نكته اى كه مى بايست در نظر داشت اين است كه نوع ستاره سازى كه در گذشته اتفاق مى افتاد حول محور سينما و بازيگرى و … بود، به ديگر سخن، سلبريتى سازى در حوزه سينمايى باقى مى ماند و به ساير عرصه ها همچون دين، سياست، آموزش و … ورود نمى كرد اما در دوره جديد پديده سلبريتى سازى به حوزه هايى غير از حوزه تخصصى خود نيز ورود مى كند.
اين عضو هيئت علمى دانشگاه تهران ادامه داد: همچنين لازم به ذكر است كه حوزه سينما قابليت و زمينه مندى بالاترى نسبت به ساير رسانه ها براى سلبريتى سازى دارد. علاوه بر اين، اِعمال اين پديده توسط رسانه هاى اجتماعى بسيار اسان تر از ساير رسانه ها مى باشد. همچنين فرهنگ توده نيز نقش مهمى در سلبريتى سازى دارد و همين موضوع است كه به بروز اين پديده و شكل گيرى فرهنگ شهرت كمك مى كند. چراكه، سلبريتى فرد خاص و عجيبى نيست و غير از ايفاى نقش در يك يا چند فيلم و به طور كلى انجام فعاليت هنرى دستاورد منحصر به فردى ندارد، در نتيجه لزومى ندارد كه توده مردم از سلبريتى بُت و الهه بسازند و به گونه اى اغراق آميز او را ستايش كنند.
بيچرانلو افزود: يكى از موضوعاتى كه پيرامون سلبريتى سازى رخ مى دهد اين است كه رسانه ها با ايجاد فضاى هياهو و درگيرى، زمينه بروز شهرت را سهولت مى بخشند. بنابراين در دوره جديد شاهديم كه هياهوى سلبريتى ها در فضاى رسانه اى ضريب پيدا كرده و افزايش يافته است. به عنوان مثال ماجراى سحر قريشى و تتلو طورى در رسانه ها بازتاب داده مى شود كه گويى موضوع بسيار مهمى است، در صورتى كه هيچ تاثيرى در زندگى مردم ندارد. لازم به ذكر است كه رسانه ها در اين كار از تكنيكى به نام «اقتصاد توجه» بهره مى جويند كه كاركرد اصلى آن تبديل شدن به جامعه مصرفى مى باشد. بنابراين آنچه در چنين شرايطى رخ مى دهد اين است كه پديده سلبريتى گرى به موضوعات مختلف ورود كرده و اساساً سلبريتى نقش يك بازارياب را ايفا مى كند. به عنوان مثال، اگر در گذشته سلبريتى دعوت كننده به مصرف يك محصول خاص بود امروزه خود او به نوعى محصول قابل خريد و فروش تبديل شده است.
پديده سلبريتى شدن و ظهور فرهنگ شهرت به لحاظ فرهنگى پيامدهاى منفى و نامطلوبى براى جامعه ايران به همراه داشته است. از جمله اينكه، سلبريتى شدن، در حال تيديل فرهنگ ايران به فرهنگى سطحى مى باشد كه حتى در حوزه اى همچون دين و مذهب نيز منجر به ظهور مداح و آخوند سلبريتى شده است. اين سطحى سازى سبب مى شود كه هركس كه از شهرت بيشترى برخوردار است از اقبال بيشترى نيز برخوردار شود و مرجعيت وى افزايش يابد.
دكتر بيچرانلو در پایان در رابطه با زمينه هاى سياسى و اجتماعى بروز اين پديده نيز گفت: يكى از اتفاقات مهمى كه موجب بروز پديده سلبريتى سازى در جامعه آمريكا شد، شرايط سياسى و اجتماعى خاصى بود كه در دهه ١٩٨٠ در نتيجه ناكامى هاى سياسى براى دولت و حكومت آمريكا رخ داد و در ادامه زمينه اى فراهم شد كه به ستارگان سينمايى بيشتر پرداخته شود كه اين موضوع منجر به فاصله گيرى افراد جامعه از تحولات جدى سياسى و اجتماعى گرديد. در مورد ايران نيز ماجرا به همين نحو بود، به طورى كه مردم پيش از واقعه سال ١٣٨٨ تا حد زيادى مشاركت سياسى داشته و در انتخابات فعال بودند اما بعد از اين رويداد دچار سرخوردگى هایی شدند و از فضاى سياسى فاصله گرفتند. اين ماجرا پيامدهاى زيادى با خود به همراه داشت كه اقبال نشان دادن مردم به شبكه هاى ماهواره اى همچون فارسى ١ و سايرين از مصاديق آن بود. بنابراين چنين فرايندى هم در كشور توسعه يافته او همچون آمريكا و هم در جامعه در حال توسعه اى همچون ايران رخ داده است.
در ادامه اين نشست معصومه شمس، فارغ التحصيل کارشناسی ارشد دانشگاه تهران به ارائه نتايج پژوهش پايان نامه خود در زمينه هوادارى نوجوانان از سلبريتى ها پرداخت و گفت: پرداختن به اين موضوع از آنجايى است كه در چند سال اخير بسيار برجسته شده اما در عين حال از نظر مطالعاتى مغفول مانده است.
شمس در رابطه با چگونگى برساخت هويت توسط هوادانِ نوجوان سلبريتى ها بيان كرد: در اين پژوهش صفحات تعدادى از سلبريتى هاى ايرانى در شبكه هاى مجازى كه بيشترين دنبال كننده را داشتند از جنبه هاى گوناگون مورد رصد قرار گرفت و يافته هاى پژوهش حاكى از آن است كه هواداران هويت خود ذيل مضامينی همچون، پيوند گروهى و شبه فرقه اى، اتحاد و همبستگی، برگزارى آيين هاى مختلف، القاب، عناوين و نام ها، شعار، تقويم هوادار ، پيوندها و عواطف شبه خانوادگى و داوطلبانه بودن فعاليت هوادارى تعریف می کنند.
وى همچنين در خصوص دلايل و انگيزه هاى هوادارى افزود: از جمله انگيزه هاى هوادارىِ نوجوانان مى توان به مواردى همچون، عشق و علاقه به شخصيت سلبريتى، دريافت بازخورد واقعى يا مجازى از سلبريتى و به طور كلى تعامل با او، احساس شباهت و يگانگى بين خود و سلبريتى و مواردى از اين دست اشاره كرد.
شمس در پايان در رابطه با نحوه الگوبردارى نوجوانان از سلبريتى ها گفت: به طور كلى بيشترين ميزان تاثيرپذيرى و الگوبردارى از سلبريتى ها در مسائلى همچون پوشش و آرايش و رفتار و منش صورت مى گيرد و كمترين ميزان الگوگيرى از حرفه، تخصص و توانمندى هاى بازيگرى مى باشد.
تهیه و تنظیم: محمدرضا فتاحی و ریحانه احمدیان