نشستی با عنوان «تحلیل موضع ضد روش فوکو» از سلسله نشستهای کمیته مطالعات فرهنگی و ارتباطات توسط آقای علی حاجلی دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه برونل انگلستان در روز دوشنبه مورخ 1 آذر ماه 1389 برگزار شد. آنچه در پی میآید چکیدهای از این سخنرانی است:
در بحث تبارشناسی و تحلیل گفتمان تلاشهایی شده است ولی تقریبا شکست خورده اساساً کج فهمیهایی در کارهای اخیر در تبارشناختی وجود دارد. بسیاری از از چارچوب تئوریک فوکو استفاده میکنند ولی تحلیل گفتمان انتقادی انجام میدهند که در تقابل یکدیگر هستند. عمده تمرکز در این بحث این است که چرا فوکو ضد روش است و چرا روشی را در کارهای فوکو نمیبینیم، ولی روششناسی میبینیم و یا اینکه گاهی با استفاده از روش به بازی کلمات نیز میپردازد. تبارشناسی فوکو به دنبال این نیست که جای علم بنشیند، بلکه درصدد است که چیزی را که به عنوان علم پذیرفتهایم به ما نشان بدهد. ما با شورش دانشهای محلی مواجه هستیم و در تبارشناسی باید این موارد را بررسی کنیم. تبارشناسی با تأثیرات علم مشکل دارد.
تبارشناسی تلاش میکند که دانشهایی که اجازه بروز ندارند، بروز داده شوند. فوکو گفتمان رسمی در مورد زندان را بحث میکند ولی گفتمان زندانی درباره زندان دانشی محلی است که جدی گرفته نمیشود. در واقع تبارشناسی دانشهای محلی و تأثیرات قدرت آن گفتمانها را به ما نشان میدهد. فوکو در تبارشناسیاش مخالفت با علم دارد و در مورد مسئلهای که صحبت میکند بحث درست و غلط بودن نمیکند، بلکه بحثش این است که چیزی که به عنوان علم بروز کرده، قدرتمندترین چیزی بوده است که توانسته بروز پیدا کند و به ما نشان میدهد که گفتمانها را ببینیم. فوکو میگوید وقتی که تبارشناسی را میبینیم در واقع نبرد استراتژیهای مختلف با یکدیگر است.
علوم اجتماعی متعارف تلاش داشت که بگوید کاری علمی میکنیم و کاری ارزشی نمیکنیم و مارکسیستها میگفتند که کار ما کاری طبقاتی است. در دهه 60 فوکو مفهوم دیگری از قدرت ارائه میکند. در “تولد درمانگاه” تبارشناسی میکند اما صحبتی از قدرت نیست. اما در “نظم گفتار” تغییر فاز میدهد و دوره باستانشناسی را کنار گذاشته و مفهوم جدیدی از قدرت را کار میکند. در “اولویت گفتمان” میگویند که رویهها گفتمان را میسازند، اما فوکو رویههای گفتمانی و غیر گفتمانی را با هم می بیند و کمک میکند که رژیم حقیقت شکل بگیرد. میراث نیچهای فوکو وقتی تعمداً نمیگوید که چه روشی داشته است تصور وجود یک روش غیر سیاسی از سوی فوکو یک تبار باطل است.
اصول کلی را فوکو کاملا مشخص کرده و در نظم گفتار بارها و بارها کاملا با اصول اصلی تبارشناسی آشنا میشویم. باستانشناسی یک شیوه روششناختی مناسب برای دانشهای نشناخته و تبارشناسی تکمیلی برای نشان دادن آن دانشهاست.
اصول کلی را در نظم گفتار فوکو دارد. یکی از ویژگی هایی که فوکو بکار برده بکار بردن واژه های مختلف که در آخر هم تأکید نمی کند کدام واژه نهایی است و دیدگاهش درباره قدرت چیست؟
بحث کلی ما در این است که ما میتوانیم از چارچوب تئوریک فوکو استفاده کنیم اما چه روشی داشته باشیم. مثال بومی اگر بزنیم انسان مدنی بالطبع است اما این واژه را از کجا میآوریم، چون تکرار شده باید بپذیریم. در یک بررسی چارچوب نظری فوکو و بعد روشها، می بینیم که بسیاری دچار گمراهی در این زمینه هستند. اگر کمی دقت کنیم میبینیم که خیلیها مشکل دارند. کلمه گفتمان به فوکو ارجاع داده نمی شود و مبدع گفتمان نیز نبوده است. خود گفتمان را زبان شناسان بگار میبرند. گفتمان “معلم در مدرسه”، در روان شناسی تحلیل گفتگوها بین افراد است. یک گفتمان دیگر وجود دارد که فوکو مطرح کرده و گفتمانی که به زبان متکی نیست و به رویههای اجتمای ارجاع داده میشود.
4 نوع تحلیل گفتمان وجود دارد: 1- تحلیلی که به دنبال دگرگونی و نقائص زبان است. (زبانشناسی). 2- دومین تحلیل، تحلیلی است که بر فعالیت استفاده از زبان متمرکز است نه خود زبان (روانشناختی). 3- تحلیلی که به دنبال الگوها در ارتباط با موضوع خاصی است (تحلیل گفتمان انتقادی).
4- تحلیلی که بر نقش سازنده اجتماعی زبان و رویهها میپردازد (تبارشناسی).
اگر بخواهیم که از دام تحلیل گفتمان رهایی پیدا کنیم باید صلاحیت پژوهشی در حوزه تبارشناسی داشته باشیم و اولین مسئله صلاحیت پژوهشی در حوزه تحلیل است. تمایزی بین روش شناسی و نظریه در چارچوب فوکو نباید قائل شد. یعنی تأئید فوکو این است که در کار تبار شناختی تمایزی قائل بود. فوکو میگوید که باید بپذیریم که علم پرسپکتیو است. بنابراین چیزهایی که علم اجازه نمیدهد که چیزی که نقدش میکند ببینیم اما تبارشناسی این اجازه را میدهد. وقتی میخواهیم تحلیل گفتمان کنیم میتوانیم دگرگونیها را ببینیم. مهمترین بخش این است که پژوهشگر باید توانایی ابداع یک روش را برای خودش داشته باشد. در مورد کلمه تحلیل گفتمان در فارسی یعنی اجزای کلیت را تجزیه و بعد بررسی کنیم. فوکو میگوید در جنون تمدن objects خیلی مهم بود. در نظم اشیاء مفاهیم در بررسی علوم انسان خودش را نشان میدهد. ابداع روش خاص پژوهشگر از طریق صلاحیت پژوهشی و تجزیه و تحلیل دادهها خیلی مهم است.
بحث بعدی تفاوتهای تحلیلی تبار شناختی با سایر تحلیلهای گفتمان است.در واقع زبان و اشیاء تعمدا غایب میشوند، زبان سوژه و سخنگو و ابژهها همگی شکل بگیرند. تحلیل گفتمان تبارشناختی بدبینانه و انتقادی است و اساسا به همین دلیل است که خواندن فوکو سخت است چون چیزهای بدیهی از آنگونهای که می دانستیم را بحث نمیکند.
تبارشناسی کاملا اسنادی و اسنادی که در بسیاری از مواقع نادیده گرفته می شود است. انجام مصاحبه کاری غیر تبارشناختی است و نوعی اعتراف گرفتن است. تبارشناسی تاریخی است و دگرگونیها را به ما نشان میدهد و این اتفاقهای هستند که گفتمان را دگرگون میکند. در کل تحلیل تبار شناختی بر سه بخش گفتمان، قدرت و دانش متمرکز است و یک رابطه پیچیدهای بین این 3 وجود دارد. تبارشناختی به دنبال هیچ نوع بهتری نیست و به دنبال آن است که آن چیز یا مسئلهای را که وجود دارد را به ما نشان بدهد و بدیهیات را برای ما تحلیل میکند. در مصاحبهای فوکو میگوید: من به شما نشان میدهم که چقدر راه رهایی است و بدیهات چقدر راحت شکل گرفته اند. خیلی از آنها را میتوان شکست و رهایی پیدا کرد و دچار سردرگمی و پوچی نشد.
در پایان این مبحث سئوالاتی که از سوی حاضران مطرح گردید، توسط سخنران جلسه پاسخ داده شد.