هادی خانیکی: مرگ استاد دکتر کاظم معتمدنژاد در روز پنجشنبه، بر برنامه نکوداشتش در 23 آذرماه پیشی گرفت و جامعه ارتباطی و علمی کشور را در سوگی بزرگ فرو برد. دانش ارتباطات در ایران بیتردید وامدار اوست و عالم روزنامهنگاری علمی و حرفهای متاثر از بینش و روش و منش وی. میدان نظرورزی و میدان کار حرفهای از حضور او و دستپروردگانش در این ایام بهرههای فراوان بردهاند، از اینرو نام «پدر» شایسته همان کسی است که فروتنانه فرزانگی کرد و تا زمانی که توانست از پا ننشست.
پدر علم ارتباطات در ایران نپذیرفت که «چهره ماندگار» شود، و همه جوایزش در همه مراسم به کارهای خیر سپرد، اما در دل نسلهای گوناگون دانشجویان و مخاطبانش ماندگار شد. در دانشگاه از سر بیحرمتی و با شتابزدگی به بازنشستگی رسید و از تعلیم خیلی مشتاقانش باز ماند، اما به گفته خود «بازنشستگی را برای یک معلم» بیمعنا میدانست و دردمندانه و صبورانه دست از پدری برای ارتباطات برنداشت. به تعبیر سهراب سپهری بزرگ بود و از اهالی امروز و با همه افقهای باز نسبت داشت و با همین بزرگی، سایهای بلند بر سر علم و اخلاق و حرفه و فن داشت. اگر چه سوگ او سنگین است اما به یاد او باید همان داغ و دغدغهاش را که وضعیت ارتباطات در ایران است را بازخواند.
به این اعتبار سه مقوله مهم یعنی «ارتباطات»، «ارتباطات در ایران» و «پدر ارتباطات در ایران» را هم با نگاه به پشت سر و هم با نگاه به پیشروی واکاوید.
در پشت سر گذر ورود به «عصر ارتباطات» است در جهان و 40 سال تلاش و تجربه پر فراز و نشیب برای پر کردن تاخیر و تاخرهای علمی و حرفهای در ایران و مردی که در این کشاکش، سنگ زیرین آسیاب بود. در پیشرو نیز افق مهآلودی است که داشتههای ما را به عنوان «سرمایه اجتماعی» و «سرمایه فرهنگی» در قبال جهان شتابنده و جامعه دستخوش تغییر ایران قرار میدهد.
پییر بوردیو جامعهشناس فرانسوی در میان نوآوریهای فراوانی که دارد، از دو مفهوم «سرمایه فرهنگی» و «سرمایه سمبولیک» درنقد تقلیلگرایی مارکسیستی و نگاه انحصاری به «سرمایه اقتصادی» یاد میکند و نقش «آفرینندگان یا خالقان آثار» و «وارثان و بازتولیدکنندگان»، «سرمایه فرهنگی» را در برابر «سرمایه اقتصادی» حائز اهمیت بسیار میداند.
این مفاهیم نو، گذر به آینده ارتباطات در ایران را بیتوجه به آنچه به عنوان «سرمایه اجتماعی» و «سرمایه فرهنگی» در اینجا انباشته شده است، بسیار دشوار میکند. پس اگر این واقعیت پذیرفتنی است باید به «ارتباطات»، «ارتباطات در ایران» و «معتمدنژاد» در افقی به هم تنیده و فراتر از تجلیلهای لفظی پرداخت.
من به عنوان دانشجوی قدیم آن استاد، به اعتبار آنچه در سی سال آشنایی و شاگردی از او آموختهام، میتوانم از «میراث معتمدنژاد» سخن بگویم که مجموعهای ارزنده ولی فراتر از دانش، روش و منش اوست.
این یعنی «سرمایه معنوی» یا به تعبیر بوردیو «اموال سمبولیک». او و این «اموال سمبولیک» به نظر من گرانبهاتر از آن است که همگان میدانند چون اینها آفرینندهای داشتهاند که متواضعتر، آرامتر و بیادعاتر از آن بوده که سرمایه خویش را چنان که هست، بازنمایند.
دکتر معتمدنژاد در تولید و گسترش دانش ارتباطات در ایران نقشی یگانه داشته است؛ او را باید در زمره خلاقترین و نوآورترین استادانی به شمار آورد که خود نیز لجظهای از دانستههای نوین نیاسودهاند و نمیآسایند. آن روزی را به خاطر میآورم که در سالهای 1380 و 1381 وقتی قرار شد در یک کنگره بزرگ علمی و ملی دو استاد برجسته پیر و جوان سخنی در باب مسائل علمی بگویند، سخنرانی دکتر معتمدنژاد که به عنوان استاد پیر و برگزیده کشور بر تازگی یافتهها و مقولههای علمی او در زمینه «جامعه اطلاعاتی» و موضوعاتی از این مبتنی بود، شگفتی و احترام حاضران اندیشمند را برانگیخت.
دانش استاد بهنگام و روش او گشاینده پنجرههای فراوان بسوی دانایی بود و این دو رهیافتهایی بزرگ و ماندنیاند. اما بزرگتر از هر دو، منش «معلمی» او بود. به تعریف درست کلمه شاگردپروری کرد و صاحب سبک پرورش داد و در این راه، بازنشستگی و مرگ نقطه پایانی در این روند نبود بلکه آغازی بود بر حضور برجستهتر او در کسوت آفرینندگان آثار. به گفته بوردیو، باید امید داشت که «وارثان» و بازتولیدکنندگان دانش نیز توفیقی چون او بیابند و اندیشه و راهش را همچنان گشوده نگاه دارند.
شاید این سروده ملکالشعرای بهار برای همه آنان که امکان برخوداری از وجود گرانقدر او را در هر کجا داشتهاند، زبانی گویا باشد، که میگوید:
هر که خواهد که ادیبی کند از روی کتاب / زو فراوان غلط و تصحیف افتد به کلام
آنکه خواهد که طبابت کند از روی کتاب / از طبابتش همه سال بمیرند انام
و آنکه خواهد منجم شود از روی کتاب / اختلافات پدید آورد اندر ایام
و آنکه خواهد فقیهی کند از روی کتاب / شود از او باطل و ضایع احکام
بر استاد رو و خدمت استاد پذیر / تا که در هر هنر و علم شوی مرد تمام
به راستی که بر او و خدمت او مایه هنرمندی و علمآموزی بود، روانش شاد و راهش گشوده باد.